-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:48
سه جمله ی زیبا : 1) اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی . 2) لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراغ شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ . 3) آغاز کسی باش که پایان تو باشد
-
نمیدانم زندگی چیست؟؟
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:48
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
-
بگویید بر سنگ قبرم بنویسند
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:46
ای کسانی مامور دفن من هستید مرا در تابوت سیاهی قرار دهید تا مردم بدانند که من عزادار بودم. دستان مرا از تابوت در آورید تا بدانند که در حسرت در آغوش گرفتن کسی بودم. دستان مرا از تابوت بیرون قرار دهید تا بدانند که چیزی با خودم نبردم. چشمان مرا باز بگذارید تا بدانند که چشم در انتظار بودم. لبهای مرا غنچه بگذارید تا بدانند...
-
دیوان شمس
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:44
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها امروز خندان آمدی مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا خورشید را حاجب تویی اومید را واجب تویی مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا درسینه ها برخاسته اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته هم خویشتن کرده روا ای روح بخش بی بدل وی لذت علم و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:43
اگر می بینی که زنده ام ، نفس می کشم ، تنها به خاطر وجود تو است... اگر می بینی شادم ، خندانم ، با وجود اینکه اینهمه غصه در دل دارد ، تنها به امید بودن تو است.... اگر می بینی آرامم ، بی تابم ، سر به زیر ، ساکت و گوشه گیر ، فقط به خاطر عشقی است که از سوی تو در دلم نشسته است.... اگر دیدی گریانم ، خسته ام ، شکسته ام ،...
-
امشب برای گریستنم تلنگری کافیست
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:43
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به کسی توجه نمی کنه ... از کسی خجالت نمی کشه... می باره و می باره و... اینقدر می باره تا آبی شه... آفتابی شه...!!! کاش... کاش می شد مثل آسمون بود... کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی... بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده ! یک روز می...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:24
بیایید خلاء اشتباهمان را با تکرار نکردن شان پر کنیم یک روز زندگی روشن است و روز دیگر تاریک .باید از روز های روشن آنقدر نور بگیریم که در روز ها ی تاریک روشن یاشیم. زندگی را دوست بدار نه در پشت حصار افسوس گذشته هازندگی را دوست بدار مثل موج دریا،زندگی را دوست بدار مثل لبخندی زیبا! زندگی بر دو قسم است،آنچه گذشت رویایی بیش...
-
قلب
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:18
قلب بادهان نسبت معکوس دارد : آنان که قلبهای بازترووسیع تردارند،دهانهایی بسته تر دارند .
-
سلام گل من چطوره
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:17
دستانم بوی گل میداد ، مرا به جرم چیدن گل گرفتند ، امّا هیچ کـَس فکرنکرد که شاید گلی کاشته باشم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:13
الا یا ایها الساقی ادر کأسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشاید زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم جرس فریاد می دارد که بربندید محملها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریک و بیم...
-
چند تا دوسم داری ؟
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:09
چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 خردادماه سال 1386 20:05
ای آدمیزاد، هر که باشی و از هر جا که بیایی، و از آن ِهر زمانی که باشی، زیرا میدانم خواهی آمد، من کورشم، که برای پارسیان این کشور پهناور را ساختهام، پس به این مشت خاک، که تن مرا پوشانده، رشگ مبر هر کس آرامگاه مرا ویران کند اهورامزدا او را نابود کند (سنگ نوشته ای از کورش بزرگ در پاسارگاد)
-
سیب
شنبه 26 خردادماه سال 1386 19:09
حوا در باغ عدن قدم میزد که ابلیس در هیأت مار به او نزدیک شد و گفت:"این سیب را بخور" حوا آنگونه که خدا به او دستور داده بود سر باز زد. مار اصرار کرد."این سیب را بخور باید برای شوهرت زیباتر و دلپذیر تر شوی." حوا گفت "احتیاجی نیست او کسی را غیر از من ندارد" مار قهقهه زد و گفت:البته که دارد." چون حوا حرف مار را باور نکرد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 خردادماه سال 1386 19:08
سلام گل من خو بی دلم واست خیلی تنگ شده خیلی دلم می خواد یه روز در آغوشت بگیرم و به عدد تمام لحظه هایی که از تو دور بودم و با یادت روزگار را سپری کردم غرق در بوسه ات کنم خوابی دیدم ... خواب دیدم در ساحل با خدا قدم میزنم . بر پهنه اسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد . در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم یکی متعلق به من...
-
کـاش بـه شهر خـوب تـو مـراهمیـشه راه بـود
جمعه 25 خردادماه سال 1386 19:23
تو را نگاه میکنم که خفته ای کنار من پس از تمام اضطراب, عذاب و انتظارمن تورا نگاه می کنم که دیدنی ترین تویی وازتو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی من ازتوحرف میزنم شب عاشقانه میشود تـو را ادامه می دهم همین ترانه می شود کـاش بـه شهر خـوب تـو مـراهمیـشه راه بـود راه بـه تـو رسیـدنـم هـمـیـن پـل نـگـاه بـود مرا ببر به خواب...
-
من سواد ندارم
جمعه 25 خردادماه سال 1386 19:18
روی دروازه قلبم نوشتم: ورود ممنوع !!!!!!*** *** دل پریشان آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت.!!!!! *** *** امید مضطرب آمد . گفتـم بخوانش. خـوانـد و بازگشت.!!!!*** *** آرزو با دلهره آمد.گفتم بخوانش خواند و بازگشت ... !!!*** *** عشق خنده کنان آمد! گفتم خواندیش؟ گفت: من سواد ندارم
-
از طرف یه دیوونه
جمعه 25 خردادماه سال 1386 19:17
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو تو اگر کوچ کنی کنی بغض خدا می شکند صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو
-
عشق از دیدگاه مردم
جمعه 25 خردادماه سال 1386 18:56
عشق از دید حاج اقا:استغفرالله باز از این حرفهای بی ناموسی زدی(جمله ی عاشقانه :خداوند همه ی جوانان را به راه راست هدایت کند) عشق از دید دخترحاج اقا:اه ...یعنی میشه بدون اینکه بابام بفهمه عاشق بشم(جمله ی عاشقانه :ندارد) عشق از دید یک ریاضیدان:عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول(جمله ی عاشقانه:اه عزیزم به اندازه ی سطح زیر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 خردادماه سال 1386 18:52
کاش قلبم درد پنهانی نداشت چهره ام هرگز پریشانی نداشت کاش می شد دفتر تقدیر عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
-
دوست دارم
جمعه 25 خردادماه سال 1386 18:13
گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه . گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه . یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گفت : سیسسسسس . ساکت شدم . گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی . خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت . دوست دارم دیوونه . اون رفته ، خیلی...
-
عشق یعنی دیده بر در دوختن ...........
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 20:22
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر در دوختن ........... عشق یعنی از فراقش سوختن............ عشق یعنی گم شدن در کوی دوست......... عشق یعنی هرچه در دل آرزوست........ عشق یعنی سر به در آویختن........ عشق یعنی اشک حسرت ریختن.......... عشق یعنی یک تبسم یک نگاه....... عشق یعنی تکیه گاه و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 20:19
به چشمانت که رنگ آب دریاست به آن نازی که در چشم تو پیداست به آن لبخندت که چون لبخند گلهاست به رخسارت که چون مهتاب زیباست به گلهای بهار عشق و مستی به قرآنی که آن را میپرستی قسم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم میپرستم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 20:16
برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم پل بسازیم کمک کن سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرحم بسازیم بذار قسمت کنیم تنهایی مونو میون سفره ی شب تو با من بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن...
-
سلام به تنها بهانه برای زیستنم
پنجشنبه 24 خردادماه سال 1386 19:44
سلام عشقم مرسی که سری به کلبه تنهاییمون زدی خیلی منتظرت بودم می دونی چیه عزیزم از بچه گی همیشه برای دفاع از چیزی که حق من بود با دنیای اطرافم می جنگیدم حتی اگه می دونستم که پیروز نمی شم.مثلاْ جلوی پدرم وای میسادم در صورتیکه می دونستم حسابی کتکم میزنه. می دونستم تا گریه نکنم به زدنش ادامه میده ولی گریه نمی کردم حتی اگه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 22:03
بلندترین فریاد راسکوت میزند. بلندترین قدم را مورچه بر میدارد. بلندترین آواز را باران میخواند. و بلندترین انتظار را من میکشم دلم برات تنگ شده نازنینم هر روز خودم را در خودم می شکنم و تنهاییم را با خدایم قسمت میکنم لبریز عشق توام اکنون که نیازمند توام تو از من دوری باز هم انتظار...........................
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 21:59
میل هواش می کنم طال بقاش می زنم حلقه به گوش و عاشقم طبل وفاش می زنم از دل و جان شکسته ام بر سر ره نشسته ام قافله خیال را بهر لقاش می زنم این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را زخمه به کف گرفته ام همچو سه تاش می زنم خامش باش زین حنین پرده راست نیست این راه شماست این نوا پیش شماش می زنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 21:56
عشق از لحظه ای آغاز شد و در شکوه برگ های نسترن به بار نشست حال ای دوست این تویی که باید پاسدار آن باشی چون در دست تو امانت است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 خردادماه سال 1386 21:54
چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری می شه کرد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 20:19
منو انتظار و کابوس تنهایی منو حس اینکه هر لحظه اینجایی دارم آیینهها رو گم میکنم کم کم تو رو هر طرف رو میکنم میبینم نگو از تو چشمام چیزی نمیخونی دارم از خودم با فکر تو رد میشم دارم عاشقی رو با تو بلد میشم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 20:12
از گابریل گارسیا مارکز می پرسند اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چی می نویسی؟ میگه 99 صفحه رو خالی می ذارم. صفحه ی آخر سطر آخر می نویسم : امید آخرین چیزی است که می میرد.منم با امید وصال تو زنده ام امیدم را از من نگیر. دوستت دارم