گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

سلام گلی عزیزم

سلام عزیزم خوبی عصر پنجشنبه ات بخیر عزیزم

خوشگلم کاش می تونستم پرواز کنم و بیام پیشت

دوست دارم

سعید

سلام

قاب پنجره اتاقم را رو به سوئ کدامین سرزمین باز کنم که عکس چشمانت بر دلم بیفتد؟

کدامین باغچه حیاط را آبیاری کنم که بدانم روزی دستانت گلی از آن می چیند؟

بر کدامین در چشم بدوزم که بدانم قدمهای پر سخاوتت روزی از آن خواهد گذشت؟

کدامین کدامین کدامین ...

دوستت دارم

چقدر شانه هایت را کم دارم یادت است گفتم : از آینده می ترسم ؟ آن روز دلیلش را نگفتم زیرا حتی تفکر آن هم برایم بس بود تا راهی کوهها و دشتها شوم ولی امروز دلیلش را می گویم : من از آینده بدون دستان تو می ترسیدم. تکه جدا مانده از قلبم آنقدر نگاههای تو را در روزگارم کم دارم که دیگر هیچ چشمی که عاشقانه به رویم خیره شده است را نمی بینم...به کدامین سرزمین کوچیده ای نازنینم؟دستم را بگیر در دستانت .روزهاست که دستانم بدون دستانت از سرما کبود شده مثل همان بچه های فال فروش سر چهارراه پس اون سینه پهناورت کو تا سر بگذارم رویش و در آرامش غرق شوم از صدای قلبت قلبی سرشار از محبت و دوست داشتن ؟کجایی غزال زیبایم که ببینی دربه دری صیاد دلشکسته ات را ؟کجایی تا اشهایم را با بوسه های لبت پاک کنی و مرا "رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند " ببری.