گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

به چشمان مهربان تو می نویسم

حکایت بی انتهای عشق را

تا بدانی که محبت وعشق را

در چشمان تو آموختم

و با تو آغاز کردم

پس برایم بمان

تا عشقم را تا ابد نثارت کنم.

تا انتهای جاده زندگی با من بمان

 که زیباترین شعر زندگی را برایت نجوا کنم

میخواهم این را بدانی که صادقانه

 و عاشقانه  دوستت دارم

ندیدن و نشنیدنت عشقت رو  از  دلم نبرد

برای تو می نویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است

تویی که تصور حضورت سینه بی رنگ کاغذم را نقش سرخ عشق می زند

در کویر قلبم از تو برای تو می نویسم

ای کاش در طلوع چشمان تو زندگی می کردم

 تا مثل باران ؛ هر صبح برایت شعر می سرودم

 آن هنگام ؛ زمان را در گوشه ای جا می گذاشتم

 و به شوق تو اشک می شدم و بر صورت مه آلودت می لغزیدم .

 ای کاش باد بودم و همه عصر را در عبور می گذراندم

 تا شاید در جاده ای دور هنوز عطر پیراهنت را وقتی از آن می گذشتی ؛ در خود داشته باشد که مرهمی شود برای دوری از تو و دلتنگی هایم!!!

 نمی دانی در دل درد کشیده ی من که طعم دوری و دلتنگی را می چشد چه خبر است؟؟؟

هر نفسی می کشم نام تو از آن بیرون می آید.

 در هر ثانیه از لحظاتم به یاد تو هستم

 و تنها با یاد توست که تمام دردهایم را فراموش می کنم و زنده می مانم