-
تنها با تو
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 12:54
برای کسی می نویسم که در تن خسته و رنجورم با نیروی عشقش حس نشاط و زندگی آفرید.برای کسی می نویسم که تنها با کلامش آشنایم و با چهره اش بیگانه،فقط این را می دانم که کسی هست که نور امید را در دلم کاشته،ای کاش حظورش تنها در خیالم نبود.ای کاش همیشه با من بود... من از این روزها و شبهایی که بی هیچ شوقی می گذرد،خسته ام.من از...
-
دوست دارم گلی
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 12:48
کاش الان آغوش گرمت سر پناه خستگیم بود دو تا چشمات پر از اندوه واسه دل شکستگیم بود آرزوم اینه که دستام توی دستای تو باشه تنگی این دل عاشق با نوازش تو واشه واسه چی خدا نخواسته من کنار تو باشم قول می دم با داشتن تو هیچ غمی نداشته باشم
-
تقدیم به تو که باصدای نفسهایت جان می گیرم
چهارشنبه 17 آبانماه سال 1385 12:42
ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم تو بدان این را تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند ریسمانی کن از آن موی دراز تو بگیر تو ببند تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ابر هوا را تو...
-
مطمئن باش برو
جمعه 12 آبانماه سال 1385 13:44
مطمئن باش برو ضربه ات کاری بود دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگی ام خندیدی به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود وبه یک قلب یتیم که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود تو برو برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم........
-
اگر اشکهایت برای من جاری نمی شود
جمعه 12 آبانماه سال 1385 13:35
اگر اشکهایت برای من جاری نمی شود پس محبوبم چشمانت برای من چه فایده ای دارد. اگر قلبت برای من نمی تپد پس قلبم برایت چه سودی دارد. اگر نوای سازت برای من نیست پس آوازهایت برای من چه سودی دارد. پس اگر هیچگاه در زندگی عشق نورزیده ای وجودت در کنار من چه اهمیتی دارد. محبوبم امیدوارم دلبسته شخص دیگری گردی تا همراه با درد...
-
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
جمعه 12 آبانماه سال 1385 13:28
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی چند برآن جوی نشستیم تو همه...
-
سلام گلی
جمعه 12 آبانماه سال 1385 09:51
سلام گلی خوبی عزیزم گفتی این چند روز که می ری سقز sms می زنی چی شد خیلی زود منو فراموش کردی اینجوری بیادمی باشه تو هر کاری بکنی باز من دوست دارم و تو قلب منی . دلم واسه دیدنت یه ذره شده زودتر برگرد من منتظرتم
-
من از بیگانگان هرکز ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 01:13
این نامه رو یه محکوم برات مینویسه یه محکوم که نمی دونه جرمش جیه ولی از بجگی محکوم بوده به تنهایی کسی که از وقتی چشم باز کرده جز درد و غم چیزی نداشته دوره شادیهاش کوتاه بوده ولی در عوض بغض راه گلوشو خوب می شناسه آخه مونس قدیمشه اصلا اونجا خونه کرده از بچگی چشماش همیشه سرخ بود همیشه در حسرت نوازش دیگران بودهمشه غرق در...
-
قسم به.....
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 09:25
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم...جز به تو و به خوبیهات به هیچکسی رو نکنم،قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم.بعد از این اسمت رو داد می زنم تا دم دمای آخرین... قطره به قطره خونمو یکجا به نامت می کنم، دلخوشی های دنیا رو خودم به کامت می کنم... می برمت یه جای دور می شم برات سنگ صبور،برات یه کلبه می سازم پر از یه...
-
دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه اینکه ت
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 09:03
می رسد روزی که بی من روزها رو سر کنی می رسد روزی که مرگ رو باور کنی می رسد که تنها در کنار قبر من شعر های کهنه ام رامو به مو از بر کنی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 08:58
اگر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است . گلی خیلی دوست دارم . مواظب خودت باش دوست ندارم کسی اذیتت کنه خیلی دلم می خواست ببینمت با دیدنت جون می گیرم عزیزم ولی زمین و زمان دست به دست هم دادند که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 08:46
تو در من آن تب گرمی که آبم میکند کم کم, نگاهت نیز چون مستی خرابم میکند کم کم, منم آن کهنه دیواری به جا از قلعه های سنگ که باد و آفتاب آخر خرابم میکند کم کم.
-
سلام گلم
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 08:33
سلام گلاله خوبی عزیزم الان که دارم این یادداشتو واست می نویسم تو سر کار هستی اومدم جواب نظرات زیبا تو دادم البته من بلد نیستم به قشنگی تو بنویسم یا حزف بزنم ولی سعی کردم نا با مغزم بلکه با دلم برات بنویسم دوست دارم سعید
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 آبانماه سال 1385 08:16
یه روز یه پستجی بوده که هر روز با موتور نامه های مردمو می رسونده اون یه همسری داشته که همدیگرو خیلی دوست داشتن تا حدی گه همه به عشق اینا حسودی می کردند یه روز تعطیل اینا با هم می رن بیرون شهر ( ما اسم زنرو می ذاریم انا مرده پیتر ) چون یه شهر حارجی بودند در راه مرده به زنش میگه انا بگو منو دوست داری انا میگه : دوست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 5 آبانماه سال 1385 20:03
همیشه غمگین ترین و رنجورترین لحظات انسان توسط کسی ساخته می شود که شیرین ترین و شاد ترین لحظات را برای او ساخته است
-
سلام عزیزم
جمعه 5 آبانماه سال 1385 19:26
سلام خوشگلم خوبی؟ چند روزه ازت خبری ندارم و جواب تلفن هامو هم نمی دی عزیزم نگرانتم چی شده چرا به من نمی گی حالا من نامحرم شدم. من که همیشه همه چیزی رو به تو می گفتم.الان کاری از دستم بر نمی آید فقط دعا می کنم حالت خوب باشه عزیزم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 11:34
ای خداوندگار مهر مرا دریاب ! مرا دریاب که در آتش دایمی میسوزم. صبرم به پایان رسیده . دل پردردم دیگر طاقت ندارد ... با اشک به خود سکون میبخشم، ولی دیدگانم دیگر رمقی ندارند... خدایا به تو پناه میبرم ! ای درد ! ... اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشتهای تو را میپرستم ... تو را در آغوش میکشم و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1385 10:50
می خواهم عروسک وار زندگی کنم تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس نکنم تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم . اما نه ..... چه خوب است که همین انسان خاکی باشم اما سنگ به سرم نخورد کسی دلم را نشکشند و مشکلات مرا از پای درنیاورد.
-
سلام عزیزم
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1385 23:22
خیلی دوست دارم عزیزم کاش می شد می تونستی بیای با هات صحبت کنم خیلی حرف دارم بهت بزنم. ولی خوب شاید اینجوری بهتر بتونم باهات صحبت کنم چون وقتی که صداتو می شنوم دستو پامو گم می کنم و نمی تونم حرفای دلمو بهت بزنم . ایندفه که داشتم میومدم مرخصی بخودم گفتم میام حسابی می بینمت و باهات صحبت می کنم نمی دونی چه شور و حالی...