گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

بخوانید و از این زندگی ذلت بار و یکنواخت خلاص شید.

<>

پابلو نرودا
"
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی"ترجمه: احمد شاملو
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده‏ عادات خود شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی،
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی،
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.
تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی.
تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،
اگر ورای رویاها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی،
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی.امروز زندگی را آغاز کن!امروز مخاطره کن!امروز کاری کن!نگذار که به آرامی بمیری!شادی را فراموش نکن!

به تو می اندیشم

همه می پرسند چیست در همهمه ی دلکش برگ

چیست در بازی آن ابر سپید زیر این آبی آرام بلند

که ترا می برد اینگونه به ژرفای خیال

چیست در خلوت خاموش کبوترها

چیست در کوشش بی حاصل موج

که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری

نه به ابر نه به آب نه به برگ

نه به این آبی آرام بلند

نه به این خلوت خاموش کبوترها

نه به این کوشش بی حاصل موج

من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه ی کوه

صحبت چلچله ها را با صبح

نفس پاینده ی هستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه ی گل

همه را می شنوم . . . می بینم

من به این جمله نمی اندیشم

به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم

همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم

تو بدان این را تنها تو بدان

تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شب تو بتاب

من فدای تو . . . به جای همه ی گلها تو بخند

تو بخوان پاسخ چلچله ها را تو بگو قصه ی ابر هوا را تو بگو

تو بمان با من تنها تو بمان در دل ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه ی جانم باقیست

آخرین جرعه ی این جام تهی را تو بنوش

                                           "فریدون مشیری"

قدردانی .....!

پروردگارا .... ای زیباترین و ای از همه بهترین .....

تو را بخاطر تمام نعمت هایی که به من عطا کرده ای شکر می گذارم ....

 

ولی بدان من بیشتر از اینها می خواهم

هرآنچه که برای من خوب است و تو راضی بدان هستی را می خواهم ....