ای خداوندگار مهر مرا دریاب ! مرا دریاب که در آتش دایمی میسوزم.
صبرم به پایان رسیده . دل پردردم دیگر طاقت ندارد ...
با اشک به خود سکون میبخشم، ولی دیدگانم دیگر رمقی ندارند...
خدایا به تو پناه میبرم !
ای درد ! ... اگر تو نماینده خدایی که برای آزمایش من قدم به زمین گذاشتهای تو را میپرستم ...
تو را در آغوش میکشم و هیچگاه شکوه نمیکنم .
بگذار بند بندم از هم بگسلد، هستیم در آتش درد بسوزد ...
و خاکسترم به باد سپرده شود. باز هم صبر میکنم ...
و خدای بزرگ را عاشقانه میپرستم ...
خدای من ! این آزمایشها ی دردناکی که فرا راه من قرار دادهای ...
این شکنجههای کشندهای را که بر من روا داشتهای ...
همه و همه را میپذیریم....
خدایا ! با غم و درد انس گرفتهام.
آتش بر من سلامت شده و شکست و ناملایمات عادی گشته است ...
خدایا !
صبر می کنم چون تو می خواهی .
خدایا !
مگذار بی تاب شوم ...
خدایا !
تنها تو می توانی آتش دلم را با مهرت خاموش کنی ...
خدای من بر من رحم کن ! ...
من انسانم و از احساس سرشار ...
خدای من تو خود میدانی که انسان بودن چه سخت ست و چه می کشد آنکه انسان ست و از احساس سرشار ...
بر من رحم کن بزرگوارا .
فریاد من از داغ توست......بیهوده خاموشم مکن.............حالا که یادت میکنم دیگر فراموشم مکن همرنگ دریا کن مرا........یکبار معنا کن مرا
عزیزم تو تکام فکر وذهن منی تا قیامت فراموشت نمیکنم حتی اگه تو منو فراموش کنی من با یاد تو نفس خواهم کشید و هنگام مرگ تاها آرزویم وصال توست در جهانی دیگر جایی که عشق جرم نیست .
آشناترین آشنای دل لحظه های دلتنگیم را می سرایم لحظه های جاوید ذهنم را می گویم لحظه هایی که صدای تو میهمان این دل شکسته است دلی که روزی هزار بار می شکند از دروغ از غم می دانی چه می گویم تنها تو میدانی می دانی دلشکته را مرهم بودن یعنی چه می دانی تکرار واژه غریب تنهایی یعنی چه می دانی زخم خورده از دنیای ویران بودن یعنی چه می دانی در کنار آشنا بیگانه بودن یعنی چه تو می دانی و تنها تو میدانی تو هم همچو من زخم خورده ای تو هم همچو من به بازی گرفته شده ای
از پنجره کوچک تنهاییم با تو حرف می زنم از پشت داوارهای سنگی با قایق غم هایم در رودخانه اشکهایم برای یافتن تو تا انتهای ظلمت پارو می زنم چشمان مهربان تو از لابه لای شهر ستاره باز هم قصه امید را می گوید اما قلب کوچک من سالهاست که حرفهای شاد را در کویر خود ندیده است از خود خانه و سر پناهی ندارم و در آرزویش هم نیستم اما متن جان آرزوی من این است که خانه ای در دل آسمان داشته باشم اگذ چه به مساحت یک قلب باشد .قلب زیبای تو ای گل من
تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد