گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

قسم به.....

قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم...جز به تو و به خوبیهات به هیچکسی رو نکنم،قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم.بعد از این اسمت رو داد

می زنم تا دم دمای آخرین... قطره به قطره خونمو یکجا به نامت می کنم،

دلخوشی های دنیا رو خودم به کامت می کنم... می برمت یه جای دور می شم

برات سنگ صبور،برات یه کلبه می سازم پر از یه رنگی پر نور...روح و دل و جون و

تنم نذر نگاهت می کنم،دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم،هرچی که باختی

پای من هر چی که بردم مال تو...دفتر پیر شعرم وقتی که مردم مال تو...

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 ب.ظ


وچه مشتاقانه به شوق وصل دیدارت آمدم تا که شاید با گرفتن ساغری از جام نگاهت و مزه مزه کردن شهد شیرین لبهایت بیخودی خودرا با خود تو، به خود سازم ولحظه ای قرار این دل بی قرار باشی،اما دریغ که در مسافرت هستی ومسافت بس دور و دلها چه نزدیک و جام من خالی و پر از خاطره شیرین
مهربانم سلام الان که در حال نوشتن هستم تنها من هستم و انبوهی از غم واندوه و الان قاصدک تلفنی شما را دریافت کردم0 و چه به موقع آمد درست مثل آمدن خودت،همیشه جذاب و دوست داشتنی راستی چرا اینقدر دلها به هم نزدیک است؟چرا زمانی که من به شما فکر میکنم شما..... و چرا زمانی که برای دلم از شما مینویسم شما برای دلم از خودت می نویسی؟
مهربانم سکوت سهمگینی در واحد سایه افکنده است و گویا فقط منتظر تلنگر زنگ صدای توست که با تمام توان روی سر من آوار شود تا غرق در صدای تو شوم و منتظر دستان نازنینت و سوسوی برق نگاهت و امیدی برای نفسی دیگر0
مهربانم چقدر راحت و روان کلمات در کنار هم قرارمیگیرند،گویا کلمات نیز نشئه نام تو هستند و سماء کنان مهربانی ومنیری را در گوش من نجوا می کنند و خود روی صفحه کیبورد جملات را تنها به واسطه دستان من می فشارند0 با خود فکر می کردم واژه دوستت دارم شاید خیلی کوچک و حقیر باشد چراکه هورم منش تو همیشه افضل از سرمای وجود من است و این احساس حقارت بس شیرین و گواراست که قدرت عشق همیشه مانند برف کنار آفتاب تموزاست.
مهربانم ،چقدر سخت است لحظه ای که حس میکنم بجای عشق درون تو من مشکل به ودیعه گذاشته ام و شاهد این حس گریستن همراه توست . مهربانم،وقتی درخشش اشکهایت رو درون چشمهای نازنینت می بینم تداعی غماری برای من می شود که لعل درخشانی را به هیچ داده ام و زمانی گل لبهایت به رضایت شکوفا می شود دیگر تمام فصلها برای من بهاره و تمام گلهای دنیا لبهای تو و چقدر زیباست این همه لبخند را یکجا دیدن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد