در این سرای بی کسی ~ کسی به در نمی زند
به دشت پرملال ما ~ پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان ~ چراغ بَر نمی کند
کسی به کوچه سارِ شب ~ درِسحر نمی زند
نشسته ام در انتظارِ ~ این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین ~ سپیده سر نمی زند
گذرگهی است پر ستم ~ که اندر او به غیر غم
یکی صلای آشنا، ~ به رهگذر نمی زند
چه چشمِ پاسخ است از این ~ دریچه های بسته ات؟
برو که هیچ کس ندا ~ به گوش کر نمی زند
نه سایه دارم و نه بر، ~ بیفکنندم سزاست
اگرنه بر درخت تر، ~ کسی تبر نمی زند
اگرنه بر درخت تر، ~ کسی تبر نمی زند
اگرنه بر درخت تر، ~ کسی تبر نمی زند
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!
دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری!
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی!
دوستت دارم ، همچو رهایی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها ، همچو امواج دریا که آرام به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا می روند ، همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شودوستت دارم بیشتر از معنای واقعی کلمه دوست داشتن!
دوستت دارم چون تو ارزش دوست داشتن را داری!
دوستت دارم چون تو نیز مرا دوست می داری!
دوستت دارم همچو طلوع خورشید در سحر گاه عشق!
دوستت دارم همچو تکه ابرهای سفیدی که در اوج آسمان آبی در حال عبورند!
دوستت دارم چون تو رو میخواهم و تو نیز مرا میخواهی!
دوستت دارم از تمام وجودم ، با احساس پر از محبت و عشق!
دوستت دارم بیشتر از آنچه تصور می کنی!
دوستت دارم ، همچو رهایی پرنده از قفس و پرواز پر غرور او در اوج آسمان ها ، همچو امواج دریا که آرام به کنار ساحل می آیند و آرام نیز به دریا می روند ، همچو غنچه ای که آرام آرام باز می شود و گل می شود ، همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند !
دوستت دارم همچو چشمه ای در دل کوه که آرام جاری می شود
بر روی زمین و تبدیل به آبشاری می شود که از دل کوه سرازیر می شود!
دوستت دارم همچو مهتابی که شبهای تیره و تار را با حضورش پر از روشنایی میکند!
دوستت دارم همچو باران ! بارانی که تن تشنه دنیا را جان میدهد و می شوید !
دوستت دارم چون چشمانت این حقیقت قلبم را باور دارد !
دوستت دارم ، چون تو آخرین امید زندگی منی ، و لیاقت این دوست داشتن را داری!
دوستت دارم تا حدی که قلبم و احساسم ظرفیت این ابراز دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند!
دوستت دارم ، چون با باوری عمیق در قلب من نشستی و مرا هدف و امید زندگی خود قرار دادی!
دوستت دارم چون از زندگی ودنیا گذشته ای تا با من بمانی !
دوستت دارم چون نگذاشتی حتی یک قطره اشک از چشمانم سرازیر شود!
د و گل می شود ، همچو اواخر زمستان که شکوفه های بهاری باز می شوند !
دوستت دارم همچو چشمه ای در دل کوه که آرام جاری می شود
بر روی زمین و تبدیل به آبشاری می شود که از دل کوه سرازیر می شود!
دوستت دارم همچو مهتابی که شبهای تیره و تار را با حضورش پر از روشنایی میکند!
دوستت دارم همچو باران ! بارانی که تن تشنه دنیا را جان میدهد و می شوید !
دوستت دارم چون چشمانت این حقیقت قلبم را باور دارد !
دوستت دارم ، چون تو آخرین امید زندگی منی ، و لیاقت این دوست داشتن را داری!
دوستت دارم تا حدی که قلبم و احساسم ظرفیت این ابراز دوست داشتن را نسبت به تو داشته باشند!
دوستت دارم ، چون با باوری عمیق در قلب من نشستی و مرا هدف و امید زندگی خود قرار دادی!
دوستت دارم چون از زندگی ودنیا گذشته ای تا با من بمانی !
دوستت دارم چون نگذاشتی حتی یک قطره اشک از چشمانم سرازیر شود!