گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

عطر رخسار تو را می بویم

من ستیزم همه مهر


              من شتابم همه شور است و

 امید من اگر قطره شوم

        در دل خاک من اگر سبزه شوم

                 بر سر کوه یا چو خورشید نشینم

 پس ابر تو مرا خواهی دید

        که ز دور

            عطر رخسار تو را می بویم

      من گریزم همه شوق

دستانت را در دستانم بگذار تا........

دستانت را در دستانم بگذار

تا برایت نوید

شادی بخش پرستو ها را به ارمغان بیاورم
دستانت را در دستانم بگذار

تا بتوانم امیدها

در دلت زنده کنـــــم
دستانت را در دستانم بگذار

تا شاید بتوانم گوشه ای از تنهایی هایت را

پر کنم
دستانت را در دستانم بگذار

تا حـــــــداقل بتوانم

همراهت باشم
دستانت را در دستانم بگذار

تا دوباره احساس زیبـــــــایی ها را

در وجودت زنده کنم
دستانت را در دستانم بگذار

تا بتوانم آرامش را

در تو زنده کنم
دستانت را در دستانم بگذار

تا کمی از خستگی هایت بکاهم
دستانت را در دستم بگذار

تا بتوانم آرامش کودکی ات را به تو باز گردانم
دستانت را در دستانم بگذار

تا آرزوهای قشنگت

دوباره به سویت پرواز کنند
دستانت را در دستـــــانم بگذار

تا بتوانم کوله باری که از درد بر دوشت هست

کمی من آن را به دوش کشم
دستانت را در دستانم بگذار

تا کمی از دل تنگی هایت بکاهم
دستانت را در دستانم بگذار و

بدان که فاصله ای که در بین انگشتانت هست برای چیست
اینست که
به این امید ندارم

که همیشه و همیشه

تا ابد دستانم را در دستانت قرار دهم
ولی بیا

تا این چند صباحی که در

کنار هم هستیم

دستانمان در دست هم قرار گیرد و به آنچه که
در این سالها در انتظار ش بودیم

برسیم

از این لحظات استفاده کنیم و با هم باشیم

و از کنار هم بودن و

هم صحبت هم بودن به آرامش برسیم

و حرفهای ناگفته را به هم بگوییم
ناگهان چه قدر زود

دیر می شود
پس بیا تا دیر نشده

دست هایمان را در دستان هم قرار دهیم

تا دیر نشده

ادامه مطلب ...