یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است | خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است | |
نکنم رو ترش ار تیز شود کز لب او | سخن تلخ چو جان در دل من شیرین است | |
دید خورشید رخش وز سر انصاف به ماه | گفت من سایهی او بودم و خورشید این است | |
با رخ او که در او صورت خود نتوان دید | هر که در آینهای مینگرد خودبین است | |
پای در بستر راحت نکنم وز غم او | شب نخسبم که مرا درد سر از بالین است | |
خار مهرش چو برآورد سر از پای کسی | رویش از خون جگر چون رخ گل رنگین است | |
دلستان تر نبود از شکن طرهی او | آن خم و تاب که در گیسوی حورالعین است | |
در ره عشق که از هر دو جهان است برون | دنیی ای دوست ز من رفت و سخن در دین است | |
گر کسی ماه ندیدهست که خندید آن است | ور کسی سرو ندیدهست که رفته است این است | |
سیف فرغانی تا از تو سخن میگوید | مرغ روح از سخنش طوطی شکرچین است |
سلام نازنینم
نظرات خوشکلتو یکی یکی خوندم
نازنین عاشقانه دوست دارم هر سال وقت تحویل سال نو و اومدن بهار فقط یک چیزه که سرمست و شادم میکنه اونم سالگرد تولد گل نازنینمه
از خدا می خوام بهت سلامتی خوشبختی و طول عمر بده و عشق و دوستی بینمون هر روز و هر لحظه محکم تر و عمیقتر بشه و هیچ چیز و هیچ کس نتونه بین دلامون فاصله بندازه
عاشقانه دوست دارم
چو از بنفشه بوی صبح برخیزد
هزار وسوسه در جان من برانگیزد
کبوتر دلم از شوق میگشاید بال
که چون سپیده به آغوش صبح بگریزد
دلی که غنچه نشکفته ندامتهاست
بگو به دامن باد سحر نیاویزد
فدای دست نوازشگر نسیم شوم
که خوش به جام شرابم شکوفه میریزد
تو هم مرا به نگاهی شکوفه باران کن
در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد
لبی بزن به شراب من ای شکوفه بخت
که می خوش است که با بوی گل درآمیزد