گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

خار مهرش چو برآورد سر از پای کسی رویش از خون جگر چون رخ گل رنگ

یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است خبرش نیست که فرهاد وی این مسکین است
نکنم رو ترش ار تیز شود کز لب او سخن تلخ چو جان در دل من شیرین است
دید خورشید رخش وز سر انصاف به ماه گفت من سایه‌ی او بودم و خورشید این است
با رخ او که در او صورت خود نتوان دید هر که در آینه‌ای می‌نگرد خودبین است
پای در بستر راحت نکنم وز غم او شب نخسبم که مرا درد سر از بالین است
خار مهرش چو برآورد سر از پای کسی رویش از خون جگر چون رخ گل رنگین است
دلستان تر نبود از شکن طره‌ی او آن خم و تاب که در گیسوی حورالعین است
در ره عشق که از هر دو جهان است برون دنیی ای دوست ز من رفت و سخن در دین است
گر کسی ماه ندیده‌ست که خندید آن است ور کسی سرو ندیده‌ست که رفته است این است
سیف فرغانی تا از تو سخن می‌گوید مرغ روح از سخنش طوطی شکرچین است
نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:19 ب.ظ


It is impossible to capture in words
نمی توان درواژه ها گنجاند
The feeling I have for you
احساس من را به تو
They are the strongest feeling that I
احساس من به تونیرومندترین احساسی است
Have ever had about
که تاکنون داشته ام
Yet when I try to tell you them
با این حال هنگامی که می خواهم آنرا به تو بگویم
Or try write them to you
یا حتی آنرا برایت بنویسم
The words do not even begin to touch
واژهای را نمی یابم که حتی بتواند
The depths of my feelings
احساسی نزدیک به ژرفای احساس مرا بیان کند
And though I cannot explain the essence of
و گرچه من نمی توانم جوهر چنین
These phenomenal feelings
احساس شگفت انگیزی را بیان کنم
I can tell you what I feel like when I am with you
می توانم بگویم در کنار تو چه احساسی دارم
When I am whit you it is as if
آنگاه که در کنار توهستم
I were a bird flying freely in the clear blue sky
گوئی پرنده ای هستم که آزاد در آسمان صاف و آبی رنگبال می گشاید
When I am with you it is as if
آنگاه که در کنار تو هستم
I were a flower opening up my petals of life
گوئی گلی هستم که شاداب گلبرگهایش را می گشاید
When I am whit you it is as if
آنگاه که در کنار تو هستم
I were the waves of the ocean crashing strongly
گوئی موجی هستم در اقیانوس که توفنده
Against the shore
بر ساحل می کوبد
When I am with you it is as if
آنگاه که درکنارتوهستم
I were the rainbow after the storm
گوئی رنگین کمانی هستم درپس طوفان
Proudly showing my colours
که سربلند،رنگهایم را نمایان می سازم
Whwn I am with you it is as if
آنگاه که درکنارتوهستم
Everything that is beautiful surrounds us
گوئی غرق درزیبائی ها گشته ام
this is Just a very small part
واین تنها بخش کوچکی است
of how wonderful feel
ازاحساسی شگفت
When I am with you
انگیزکه درکنارتودارم
Maybe the word "love" was invented to explain
شاید واژه ی عشق را از آنرو ساخته اند
The deep, all encompassing feeling that
تا ژرفا و شکوه احساس
I have For you
من به تورابیان کند
But some how it is not strong enough
اما،انگارکه این توان راندارد
But since it is the best word that there is
ولی بدان خاطر که عشق کماکان بهترین واژه هاست
Let me tell you a thousand times
بگذار هزاربار بگویم
I love you more than "LOVE"!!...
بیش از عشق عاشق تو هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد