تو را بخاطر تمام نعمت هایی که به من عطا کرده ای شکر می گذارم ....
ولی بدان من بیشتر از اینها می خواهم
هرآنچه که برای من خوب است و تو راضی بدان هستی را می خواهم ....
عشقت را نصیب کسی کن که لایق ان باشد نه تشنه چون هر تشنه ای روزی سیراب می شود
دلم می خواد به آرزوهام برسم مثل همه...و مثل همه گاهی رنج می کشم ،و مثل همه گاهی از زندگی لذت می برم!دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت * ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد *یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟ یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است... یکی گفت: چرا نور اینجا کم است ؟و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است *و رفتندو بعدش دلم ماند بی مشتری ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟ * و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست *و من روی آن در نوشتم: ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم
عشقت را نصیب کسی کن که لایق ان باشد نه تشنه چون هر تشنه ای روزی سیراب می شود
دلم می خواد به آرزوهام برسم مثل همه...
و مثل همه گاهی رنج می کشم ،
و مثل همه گاهی از زندگی لذت می برم!
دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم اینجا و آنجا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت *
ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد *
یکی گفت: چرا این اتاق پر از دود و آه است؟
یکی گفت: چه دیوارهایش سیاه است...
یکی گفت: چرا نور اینجا کم است ؟
و آن دیگری گفت: و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است *
و رفتند
و بعدش دلم ماند بی مشتری
ومن تازه آن وقت گفتم: خدایا تو قلب مرا می خری؟
* و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست *
و من روی آن در نوشتم: ببخشید، دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم