گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

کی میرسی به من از پشت سیمهای پیام

کی میرسی به من از پشت سیمهای پیام

فردا که دیــر می شود امشب بگو سلام

امشب پدیـده ی شعرم ، که می شنـاسیم

فردا نمی شنـاسیم و دوباره بغـض کلام

شمعی اگرچه میسوزدبه شوق پروانست

پس تو روا مدار گریه و اشک های مدام

امـشب دلـم هـوای تـو کرده و نمی بــینم

حتـی نشانـه ای از تو کنار بی کسی هام

وقـتی که نیستی فـکر میکنم ، زبـانـم لال

داری پیام میدهی بس است ، قصه تمام

تـردیــد کـردم از ایـنکه خـدا، خـدا نـکند

قــصد سفــر بکنی و شــبی بمـیره صدام

نظرات 6 + ارسال نظر
niloufar جمعه 2 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

شمعی اگرچه میسوزدبه شوق پروانست

خیلی قشنگ بود

گلاله شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ق.ظ

ایستادم با قامتی غروبین در انتظار رسیدن تو.ماندم در حیران در چگونه گذراندن فصل غربت تو.می روی و من به ظاهر مانده ام اما دلم با تو راهی شد.شاید یک کمی از احساس غربتم بکاهد و یا کمی از غربت لحظه هایم کم کند.می آیی می دانم در چشمانت در نگاهت می خواندم با آهنگی پر امید کاش می شد دستانم را پر از معنا و نگاهت می کردم بر گردنت می آویختم تا این احساس برای همیشه بر تو بماند

اگه هنوز دوستم داری و موفقیت و خوشبختی منو می خوای پس ترکم نکن باهام بمون بذار تو لحظه های سخت زندگی با کمک تو سد مشکلات رو بشکنم وجود تو کنارم بهم امید میده امید برای جنگیدن با مشکلات زندگی و رسیدن به فردایی بدون تاریکی فردایی روشن تموم آرزوهای من تویی

گلاله شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 ق.ظ

چشمهایم را می بندم و به دنیای با تو بودن پا می گذارم ....صدایت را با گوش جان می شنوم صدایی که مرا به خود می خواند به دور از دنیای گرگ و میش جایی دور تر از دنیای بودن یا نبودن جایی که بودن خویش را در وجودت معنی کنم...به عقربه رقاص زمان نگاه می کنم که بدون توجه به من می رقصد و می رقصد......صدای قلبم را می شنوم که می گوید....صدایم کن صدایم کن.....و من هنوز منتظرم

گلاله شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ق.ظ

سعی کن تنها باشی: زیرا تنها بدنیا آمده ای و تنها از دنیا خواهی رفت. بگذارعظمت عشق رادرک نکنی: زیرا آنقدرعظیم است که تورا نابود خواهد کرد. بگذار خانه ی عشقت خالی ازوجود باشد: زیرااگرعشقی درآن منزل کند به ویرانه های آن هم رحم نخواهد کرد. اما اگرعاشق شدی: سعی کن تنها یک نفر را دوست داشته باشی . سعی کن عشقی که داری عشق پاک باشد. به خنده ی اوبخند وبه گریه اوگریه کن. و تنها برای عشق خود قدم بردار. وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره, وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی, وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه, وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته, وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه, وقتی جایی نشستی که کنارت خالی بود به یاد بیار کسی رو که توی اغوشت جا میگرفت, وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد, وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند......

گلاله شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:28 ق.ظ

زیباترین حرفت را بگو و شکنجه پنهان سکوتت را آشکار کن و هراس مدار ،ازآنکه بگویید ترانه ای بیهوده می خوانید .چرا که ترانه ما ترانه بیهودگی نیست .چرا که عشق حرفی بیهوده نیست

عاشقتم
آرزوی من این است که دو روز طولانی در کنار تو باشم فارغ از پشیمانی



آرزوی من این است نرم و عاشق و ساده همسفر شوی با من در سکوت یک جاده

آرزوی من این است هستی تو من باشم لحظه های هوشیاری مستی تو من باشم

آرزوی من این است تو غزال من باشی تک ستاره روشن در خیال من باشی

آرزوی من این است در شبی پر از رویا پیش ماه و تو باشم لحظه ای لب دریا

آرزوی من این است از سفر نگویی تو تو هم آرزویی کن اوج آرزویی تو

آرزوی من این است مثل لیلی و مجنون پیروی کنیم از عشق این جنون بی قانون

آرزوی من این است زیر سقف این دنیا من برای تو باشم تو برای من تنها

آرزوی من این است آرزوی من این است آرزوی من این است

گلاله شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:30 ق.ظ

می دانم زندگی شعر نیست می دانم شاعر نیستم ولی اجازه بده برایت شعری بخوانم شعری را که دوستش دارم.. اشک رازی ست لبخند رازی ست عشق رازی ست اشک آن شب لبخند عشقم بود قصه نیستم که بگویی نغمه نیستم که بخوانی صدا نیستم که بشنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی...من درد مشترکم مرا فریاد کن.درخت با جنگل سخن می گوید علف با صحرا ستاره با کهکشان ومن با تو سخن می گویم.نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه های تو را ?
تو رفته ای بی من تنها سفر کنی من مانده ام بی تو شبها سحر کنم

بدون تو نمی خوام زنده باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد