گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

ای خجل از روی خوبت آفتاب

ای خجل از روی خوبت آفتاب روز من بی تو شبی بی‌ماهتاب
آفتاب از دیدن رخسار تو آنچنان خیره که چشم از آفتاب
چون مرا در هجر تو شب خواب نیست روز وصلت چون توان دیدن به خواب
بر سر کوی تو سودا می‌پزم با دل پر آتش و چشم پر آب
عقل را با عشق تو در سر جنون صبر را از دست تو پا در رکاب
خون چکان بر آتش سودای تو آن دل بریان من همچون کباب
در سخن ز آن لب همی بارد شکر در عرق ز آن رو همی ریزد گلاب
چشم مخمورت که ما را مست کرد توبه‌ی خلقی شکسته چون شراب
از هوایی کید از خاک درت آنچنان جوشد دلم کز آتش آب
جز تو از خوبان عالم کس نداشت سرو در پیراهن و مه در نقاب
بی خطاگر خون من ریزی رواست ای خطای تو به نزد ما صواب
تو طبیب عاشقان باشی، چرا من دهم پیوسته سعدی را جواب
 
نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله سه‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 06:16 ب.ظ


پرسیدم عشق چیست؟ گفت: آتشی است. گفتم مگر آن را دیده ای . گفت: نه. در آن سوخته ام.. اگه کسی دیوونت بود ، بازیش نده اگه عاشقت بود ، دوسش داشته باش اگه دوست داشت ، بهش علاقه نشون بده اگه بهت علاقه داشت ، فقط بهش لبخند بزن اینطوری همیشه یه پله ازش عقبتری اگه یه روزی خسته بشه و یه پله بیادعقب ، تازه میشه مثل تو... میدونی چرا دل به دلت دادم؟ به خاطر شباهت زیادت به ماه با این تفاوت که ماه سه حرف داره ولی تو حرف نداری... "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد