گلاله عزیزم
آنگاه که پا به کوچه های دلتنگی گذاشتم
تا از میان هزاران صدای خسته مرحم لحظه های تلخم را بیابم
تنها طنین نغمه های تو بود که مرحم زخم هایم شد
دوست دارم تمام یاس های وجودم و گلهای محبت دلم
و تمام نیلوفرهای باغ احساسم را بچینم
و به مناسبت شکوفا شدن زندگی ات تقدیم تو کنم
تویی که لحظه لحظه بودنت ذره ذره وجودم را تفسیر می کند
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستهام
دوست می دارم
برای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گل
تو را برای خاطر دوست داشتن
دوست می دارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر گل های بهاری
قصه دریا را نگو به چشمام
چشمای من هر کدومش یه دریاست
درسته که یه وقت لبام می خنده
اما دلم خونه ای درد و غمهاست
تنگه دلم دیگه برای مردن
بسه دیگه این همه غصه خوردن