تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
روی سکوی کنار پنجره همه شب جای منه چند ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه کاغذای خط خطی از کنار در باز پنجره می پرن توی کوچه سرحال از اینکه آزاد شدن نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن دیگه بیداری شب عادتمه هم دم سکوت تنهایی من تیک تیک ساعتمه حالا من موندمو یک دونه ورق که اونم از اسم تو سیاه میشه چشمونم فاصله رو از پنجره دید می زنه دلم اسم تو رو فریاد می زنه درای پنجره رو تا انتها باز می کنم تو خیالم با تو پرواز می کنم
عشق یک ایمان دائمی است. انسان برای آن ایمان دارد که دارد و برای آن دوست دارد که دارد و بیش از این دلیلی نیست