گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

با دلارامی مرا خاطر خوشست کز دلم یکباره برد آرام را

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله سه‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:45 ب.ظ

سلام ای آشنا , من ره آورد کوهستانم هیچ می دانی؟

اینجا در سینه ام عشق به زندگی پرنده اسیری است در تنگترین سوزناک ترین قفس مرگ
اینجا زندگی بیمار است و بدون هیچ پرستاری در بستر جان می دهد.در این کوهستان می توانی تا بینهایت را
ببینی؟
پستی و بلندیها تو را با خاطرات جانگدازی قرین می کند که تا مغز استخوانت را می
سوزاند.
خداوندا نمی دانم چه اراده بر بودنم کرده ای و از چه سبب می خواهی به این زندگی ادامه دهم .
من سیاره ای هستم سرگردان در فضای لایتناهی بی هیچ مدار!
مدار وجود من هنوز گرد وجودم حلقه شده و دایره بودنم محیط بر هیچ بودنی و خواستنی نیست.
طفل دلم به پیری رسیده و هسته بودن من هم چنان نیست در نیست است.
چه شبهای تیره و تاری خالی از امید را پی هم می گذرانم و چه روزهای زجر آور کشنده ای را تحمل می
کنم به امیدی .....
ای خدای من ای تنها محرم اسرا نهانم ای با وفای من ای همیشه همراه
بر خشم فرو خورده ام بر غصه های نا گفته ام بر اشکهای سوزانم تنها تو شاهدی اگر بنده ای شاکر
نبوده ام مرا ببخش.

سلام ای آشنا , من ره آورد کوهستانم هیچ می دانی؟

آری می دانم تو فرزند کوهستانی پس چون کوه محکم و با اراده هستی و خواهی بود .از هیچ باد مخالفی نهراس چون یارای در هم پیچیدنت را نخواهد داشت .
طفل دلم به پیری رسیده و هسته بودن من هم چنان نیست در نیست است:نه چگونه ممکنه قلبی که سرشار از عشق و مهربانی به اطرافیانشه پیر باشه قلب تو از تمام قلب مردم زمان خودت زنده تر
چون هنوز بسیاری از باورهای انسانی درونش موج میزنه
نگاه مهربونت و صدای گرمت طراوت و زندگی رو به اطرافیانت هدیه می ده تو مثل خورشید بی هیچ چشم داشتی محبت خودت رو نثار مردم میکنی
دوست دارم چون یه دونه ای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد