من آنجا چشم در راه توام ناگاه ترا از دور می بینم که می آیی ترا از دور می بینم که می خندی ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی نگاهم باز حیران تو خواهد ماند سراپا چشم خواهم شد ترا در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسمهای شیرین ترا با بوسه خواهم چید وگر بختم کند یاری ........در آغوش تو .ای افسوس
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
بنویس عزیزم بنویس ما باهات حال می کنیم عزیزم.
من آنجا چشم در راه توام ناگاه
ترا از دور می بینم که می آیی
ترا از دور می بینم که می خندی
ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی
نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
سراپا چشم خواهم شد
ترا در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسمهای شیرین ترا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
........در آغوش تو
.ای افسوس