گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله من

از سینه تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

سلام عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده

میبینم جدیدا فرصت نکردی به اینجا سر بزنی

خیلی دوست دارم

 

ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم

عشق شیرین تر از ازدواج است برای اینکه زمان هم شیرین تر از تاریخ برای تو

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:23 ب.ظ



من آنجا چشم در راه توام ناگاه
ترا از دور می بینم که می آیی
ترا از دور می بینم که می خندی
ترا از دور می بینم که می خندی و می آیی
نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
سراپا چشم خواهم شد
ترا در بازوان خویش خواهم دید
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسمهای شیرین ترا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
........در آغوش تو
.ای افسوس..........

لذت پرواز تو دانی و من

پروازی بلند از عمق دل تنگی، تا نوک قله شیفتگی



دل تنگ نه برای پرواز، بلکه از برای نیاز



نیازی برای خالی شدن و با تو یکی شدن



پریدن و سبک شدن مثل ابر رها شدن



و بعد چرخیدن و برف شدن



و بازهم دل تنگ شدن



و در این امواج و تبدیلات سیراب نشدن



لذت پرواز تو دانی و من



در خلقتی دوباره پرنده شدن



و در آرزوی سیمرغ شدن



و باز مست شدن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد