گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

چون من اصلا دوستت ندارم...

نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم...
چون دنیا یه روز تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل گلی...
چون گل هم یه روز پژمرده میشه...
نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس...
چون شب هم بالاخره تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل آب پاک و زلالی...
چون آب که همیشه پاک نمیمونه...
نمیخوام بگم که دوستت دارم...
چون من اصلا دوستت ندارم...
بلکه من عاشقتم...
 
نظرات 2 + ارسال نظر
گلاله جمعه 12 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:17 ب.ظ

ای یار ِ من، ای نگار ِ جانی
چون بگذرم از جهان ِ فانــی
زنهار که نغمه های غمــگین
در روز ِ وداع ِ من مــخوانی

نه گل به کنــــار ِ من گذاری
نه سرو کنــــــار ِ من نشانی

بگذار که سبزه های مرطوب
از شبنم ِ پاک ِ آســـــــــــمانی
اطــــــراف ٍ مزار ِ من برویند
با آن همــه لطف و مهربانی

باورم نیست آمد بهاروماه چشم تو بر دل نتابید

دل به یاد تو پنج سال رنجید چشم در آرزویت نخوابید


یادگار تو یک عشق پاکست توی گلدانی از آرزویم

خوب شد مانده این یادگاری تا که گهگاه ان را ببویم



هیچ کس با دل من نیامد تا لب جاده های رهایی

منتظر مانده ام روی یک پل که شاید از ان سو بیایی



آسمان تا نگاهی به من کرد دیدگانش پر از اشک غم شد

برکه اش که مرا دید قلبش مثل یک نرگس منتظر شد



گفته بودی اگرتوی قلبم باغی از یاس خوشبو بکارم

گفته بودی اگر مثل باران روی دل های عاشق ببارم



باز می گردی و در کنارم قصه عشق را می نگاری

پس چه شد نسترن ها شکفتند بازگرد ای نسیم بهاری!



باز گرد...باز گرد...باز گرد...

باز گرد...باز گرد...باز گرد...

گلاله یکشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:12 ب.ظ

از میان تمام نواهای زمینی نوایی ,که به دورترین نقطه در اسمان راه می یابد, موسیقی موزون قلب عاشق است..
عشق رود زندگی در جهان است.
میندیش که با دیدن جویباری کوچک , یا با رسیدن یه نخستین چشمه حقیر
عشق را شناخته ای.
تا آن زمان که از میان دره های خارایین نگذری , و جویبار را گم نکنی
و مرغزار را پشت سر نگذاری و جویبار را ببینی که هر آیینه گسترده و ژرف تر می گردد.
تا آنجا که کشتی ها بر پهنه آن پیش می رانند,
تا به فراسوی مرغزار پا ننهاده ای و به اقیانوس بی انتها نرسیده ای ,
تا تمامی گنج ها را به اعماق این اقیانوس نسپرده ای,
در نخواهی یافت که عشق چیست

در شهری به نام عشق کوهی است به نام محبت
در این کوه رودی است به نام صفا
در این رود آبراهی میرود به نام وفا
سر انجام این آبراه به آبگیری میریزد به نام وداع

خشکلم درکجای این شهرخفته ای که قلب غم زده ام دراین نیمه های شب تورامی جوید؟؟

ای کاش میشدلحظه ای در کنارت ارام گیرم وسرروی شانه هایت گذارم!

ای کاش می شدبه سویت پرکشم وبوی خوش پیراهنت راببویم وتاابددرکنارت بمانم

باتوقمری عشق دراسمان ابی روحم بال می گشایدوبی توپرستوی خزان دیده ای هستم

که درفصل کوچ اشیان گم کرده

بی تو بال شکسته وغمگینم بی توبهارم خزان است,بهشتم دوزخ وچشمانم اشکبار


کاش میشد هیچ کس تنها نبود کاش میشد دیدنت رویا نبود گفته بودی با تو میمانم ولی رفتی وگفتی که اینجا جانبود من دعا کردم برای بازگشتت دستهای تو ولی بالا نبود باز گفتی که فردا میرسد کاش روز دیدنت فردا نبود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد