گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

چه زود میگذرد عمر

 

چه زود میگذرد عمر و بگذار بگذرد.

 وقتی میگویی هستی و نیستی، وقتی میگویم می رود و نمی رود.

 حالا پایم بیشتر در بند است و تو نمی دانی از چه حرف میزنم.

گاه دانستن تو عذابم می دهد. چه سبکم این روزهای پایانی.


چه زود میگذرد عمر و من پیر می شوم بی آنکه نگران باشم و تو جوان می شوی بی آنکه لذت ببری.

 نگاه می کنم، جاده های پشت سر سبز است و روبرو گم!

 تو در غبار جاده پیدایی مات.

 
چه دیر آمدی!

 وقتی من همه راه را پیموده بودم بی تو در تنهایی و چه زمان زود میگذرد این روزها.

 چگونه پاسخ شادی های کودکانه تو را ندهم؟

 چگونه نگاهت کنم و همه امید را در برق چشم هایت بشکنم.

 زنگ که صدایم می کند نگاهم به زنگوله می ماند و باران می زند به شیشه ها.


ته تاریکی ها را روشن کردم رو به تو که بیایی.

 اینجا تاریک است.

 می گویم خدا نخواست و به خود می خندم.

 خدا هم می خندد.

 تو هم زل زده ای به من و خدا که انگار دنیا را گرفته ایم به بازی

 و تو چرخ می خوری در حلقه میان دست من و خدا.


می پرسم چه در سر داری؟


می خندد


می پرسم می آید؟


می گوید آمده است!


می پرسم چه اندازه زمان دارم


می گوید کوتاه


می خواهم که نیاید


می خندد


تو دست دراز کرده ای و خالی برمی گردی


اینجا تاریک است و تو پله های روشن را بالا می روی تو را قاب می کنم


نگاه کن:

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله یکشنبه 24 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:11 ب.ظ

دستها بالا بود هر کس سهم خودش را می طلبید سهم هر کس که رسید داغ تر از دل ما بود.ولی نوبت من که رسید !سهم من یخ زده بود! سهم من چیست مگر؟ یک پاسخ! پاسخ یک حسرت!سهم من کوچک بود قد انگشتانم...عمق ان وسعت داشت...
وسعتی تا ته دلتنگی ها...شاید از وسعت ان بود که بی پاسخ ماند.....!

گلم زندگی خیلی تلخه نمی دونم شاید ما تو بد دورهای زندگی میکنیم
روزگاری که عشق جرمه عاشق بودن گناهه ،روزگاری که عاشقی مساوی با دیونگیه ،خسته ام گلی خیلی خسته ام خیلی...
ولی اینو بدون اگه تا آخر عمر هم نتونم ببینمت بخداوندی خداوندی خدا قسم ذره ا ی از عشق تو از دلم کم نمیشه
هر روز از روز قبل بیشتر دوست دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد