تو را نگاه میکنم که خفته ای کنار من
پس از تمام اضطراب, عذاب و انتظارمن
تورا نگاه می کنم که دیدنی ترین تویی
وازتو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی
من ازتوحرف میزنم شب عاشقانه میشود
تـو را ادامه می دهم همین ترانه می شود
کـاش بـه شهر خـوب تـو مـراهمیـشه راه بـود
راه بـه تـو رسیـدنـم هـمـیـن پـل نـگـاه بـود
مرا ببر به خواب خود که خسته ام ازهمه کس
که خواب و بیداری من هر دو شکنجه بود و بس
من ازتوحرف میزنم شب عاشقانه میشود
تـو را ادامه می دهم همین ترانه می شود
روی دروازه قلبم نوشتم: ورود ممنوع !!!!!!*** ***
دل پریشان آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت.!!!!!
*** *** امید مضطرب آمد . گفتـم بخوانش. خـوانـد و
بازگشت.!!!!*** *** آرزو با دلهره آمد.گفتم بخوانش
خواند و بازگشت ... !!!*** ***عشق خنده کنان آمد!
گفتم خواندیش؟ گفت: من سواد ندارم
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی کنی بغض خدا می شکند
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو