گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

دوستت دارم

چقدر شانه هایت را کم دارم یادت است گفتم : از آینده می ترسم ؟ آن روز دلیلش را نگفتم زیرا حتی تفکر آن هم برایم بس بود تا راهی کوهها و دشتها شوم ولی امروز دلیلش را می گویم : من از آینده بدون دستان تو می ترسیدم. تکه جدا مانده از قلبم آنقدر نگاههای تو را در روزگارم کم دارم که دیگر هیچ چشمی که عاشقانه به رویم خیره شده است را نمی بینم...به کدامین سرزمین کوچیده ای نازنینم؟دستم را بگیر در دستانت .روزهاست که دستانم بدون دستانت از سرما کبود شده مثل همان بچه های فال فروش سر چهارراه پس اون سینه پهناورت کو تا سر بگذارم رویش و در آرامش غرق شوم از صدای قلبت قلبی سرشار از محبت و دوست داشتن ؟کجایی غزال زیبایم که ببینی دربه دری صیاد دلشکسته ات را ؟کجایی تا اشهایم را با بوسه های لبت پاک کنی و مرا "رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند " ببری.
نظرات 4 + ارسال نظر
گلاله شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:19 ب.ظ

عزیزم تولدت مبارک امیدوارم که ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ساله بشی .
می خواستم برایت کیک بگیرم ولی فاصله زیاد بود با sms
فرستادم .
خوردیش ؟
خوشمزه بود؟

سلام عزیزم مرسی کیک تولدت به دستم رسید البته مزه خرما می داد ولی خلاصه واسه من بهترین کیک تولد دنیا است دوستت دارم

گلاله شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:22 ب.ظ

ZENDEGI...mesle shatranj mimo0one ...age bazi balad nabashi hame mikhan behet yad bedan ...vali age kho0ob bazi koni hame mikhan shekastet bedan...!(ende haghighat)

عزیزم کاش تمام غم و غصه هاتو خدا ازت می گرفت و به من می داد ولی در عوض من همیشه تو رو شاد می دیدم عزیزم توکلت به خدا باشه همه چی درست می شه دوست دارم

گلاله شنبه 2 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:24 ب.ظ

دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ... غـــــریبه !این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنی ----------------------------------------------------------------------------- دوستت داشتم ...یادت هست ؟ ...گفتم دوستت دارم ...و تو گفتی کوچکی برای دوست داشتن ....رفتم تا بزرگ شوم ...اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوستت داشتم -----------------------------------------------------------------------------

عزیزم سوگند می خورم

که بهار را بخاطر زیباییش

و گل را برای بویدنش

و تو را بخاطر احساس پاکی که داری

دوست دارم

گلاله شنبه 12 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ


درویشی را ضرورتی پیش آمد، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى فرمود تا دستش بدر کنند.
صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را بحل کردم.
قاضى گفت : به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم.
صاحب گلیم گفت : اموال من وقف فقیران است ، هر فقیرى که از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته ، پس قطع دست او لازم نیست .
قاضى از جارى نمودن حد دزدى منصرف شد، ولى دزد را مورد سرزنش قرار داد و به او گفت : آیا جهان بر تو تنگ آمده بود که فقط از خانه چنین پاک مردى دزدى کنى ؟!
دزد گفت : اى حاکم ! مگر نشنیده اى که گویند: خانه دوستان بروب ولى حلقه در دشمنان مکوب .

چون به سختى در بمانى تن به عجز اندر مده
دشمنان را پوست بر کن ، دوستان را پوستین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد