گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس می کنی، به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است

سکوتم را به باران هدیه کردم/ تمام زندگی را گریه کردم/ نبودی در فراق شانه‌هایت / به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

 بی تو مهتاب شبی باز ازآن کوچه گذشتم/همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم/شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم/شدم آن عاشق دیوانه که بودم

کاش می شد باردیگر سرنوشت از سر نوشت کاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت کاش می شد از قلمهایی که بر عالم رواست با محبت, با وفا, با مهربانیها نوشت کاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت کاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود کاین همه ای کاشها بر دفتر دلها نوشت

 

دلی گفت: که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود: تا چه بگوید این دل من! عقل نالید: کجا حل شود این مشکل من؟ مرگ خندید: در این خانه‌ی ویرانه‌ی من!

وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست ازغصّه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته