-
تو را برای تو دوست دارم و زندگی را برای نفس های تو
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 17:21
ای کاش می توانستم باران باشم تا تمام غمهای دلت را بشویم ای کاش می توانستم ابر باشم تا سایه بانی از محبت برویت می گسترانیدم ای کاش می توانستم اشک باشم تا هر گاه که آسمان چشمت ابری می شد باریدن میگرفت ای کاش می توانستم خنده باشم تا روی لبانت بنشینم و غنچه بسته لبانت را بگشایم ای کاش می توانستم پرنده باشم و تا دور دست ها...
-
عشقم تو هستی
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 17:17
توی دنیا چی می خوای که به پاهات بریزم همه ی هستیمو من به سر و پات بریزم لب پر خنده می خوای بیا لبهام مال تو چشم پر گریه می خوای نگو چشمام مال تو بیا تا برات بگم من, وجودم مال تو بزار تا فدات بشم من, غرورم مال تو اگه بازیچه می خوای بیا ,قلبم مال تو اگه رودخونه می خوای, سِیل اشکم مال تو چرا من بی تو بمونم, نمیدونم...
-
هیچکس عاشق عشق تو نشد
شنبه 17 فروردینماه سال 1387 13:02
هیچکس عاشق عشق تو نشد هیچکس جز به من لایق عشق تو نشد این همه عشق فدای قدم پایت شد عاشقم عاشق تو گشتم و این راه نشد گم شدم در گلکده ی وجود ناز رخ تو هیچکس از وجودت تا خودم این چنین خار نشد ماه من مستم از گرمی داغ دست تو هیچکس در شب و چشمان من این ماه نشد یار من جز به تو هیچکس مرا یار نشد
-
او کیست؟
شنبه 17 فروردینماه سال 1387 12:48
اگر روزی بپرسند او کیست؟ می گویم او کسی ست که لطف در کلامش محبت در لبانش ;دوستی در نگاهش و صداقت در دستانش و عشق در چشمانش موج میزند اگر بپرسند خانه اش کجاست؟ می گویم خانه اش در خیابان محبت کوچه صداقت,پلاک رفاقت و درون قلب استقامت ست . اگر پرسیدن نامش چیست و اکنون کجاست؟ می گویم نام او نام من ست و همیشه و هر کجا با من...
-
تاهمیشه دوستت دارم
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 20:55
من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو. به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو. من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو و دیگری برای با تو موندن تاهمیشه دوستت دارم
-
گناه من چیست که تو را دوست دارم
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 18:20
-
بهت نمی گم که دوست دارم
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 17:14
بهت نمی گم که دوست دارم ، ولی قسم میخورم که دوست دارم بهت نمی گم که هر چی بخوای بهت میدم ، چون همه چیزم تویی نمی خوام که خوابت رو ببینم ، چون تو خیلی خوش تر از خوابی اگه یه روز چشمات پر اشک شد دونبال یه شونه هستی تا گریه کنی ، صدام کن ، قول میدم اشک هاتو پاک کنم و منم با تو گریه کنم اگه دنبال مجسمه سکوت می گشتی تا سرش...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 17:05
وقتی هیچ چیز جز عشق نداشته باشید آن وقت خواهید فهمید که عشق برای همه چیز کافیست
-
بانوی مهربانی تولدت مبارک
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 16:40
بهار آمد، بهار آمد، بهار لاله زار آمد گل نسرین،تن رنگین،که بلبل بر چنار آمد بپوشد پیرهن رنگی،همان بید سر سنگی که چشمه خوب می خواند،در اینجا آبشار آمد برقصید و بکوبید پا،در مزار لاله زارما گذشت فصل یخ و سرمااینک رقصان، بهار آمد زند چشمک گل مینا،بخواند بلبل شیدا که یار نازنین ما به سیل گل عزار آمد
-
آورم پیش تو از شوق پیام دگران گویمت تا سخن خویش به نام دگران
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 22:30
کنار آشیان تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم
-
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 22:08
خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام خدا رو دوست دارم نه واسه جهنم و بهشت خدا رو دوست دارم ولی نه واسه زیبا و زشت خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم خدا رو می خوام نه واسه روزهای تلخ آخرم خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکوی مقام خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره...
-
عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 22:04
عشق یـعـنی شـادی و ســـرزندگی عشق یــعنی مـنـتـهـای بـنــدگی عشق یـعنی سـوخـتـن ،افــروخـتن شـیـــوه دریــا دلان آمــوخــتــن عشق یـعنی سـوزش پـــروانه هـا شورش دل ،خون سرخ لاله ها عشق یـعنی صـوت بـلبـل در بهـار خــنــده گـُل بــر فــراز شـاخسار عشق یـعـنی وامـق و عَـذرا شـدن بهــر صــید دُر سوی در یا شدن عشـق یـعـنی...
-
با دلی بی تاب می خوانم تو را
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 22:00
با دلی بی تاب می خوانم تو را مثل شعری ناب می خوانم تو را در کنار جویباری از غرل با سرود آب می خوانم تو را شب به قصد کوچه بیرون می روی در شب مهتاب می خوانم تو را خستگی را می تکانم از تنت با زبان خواب می خوانم تو را با لبانی که عطش بو سیده است با صدای آب می خوانم تو را عکس خاموشم که تا پایان عمر با دلی بی تاب می خوانم...
-
یاد عشقت
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 21:58
در غروبی تلخ تر از هر زمان باز هم در فکر فردا هم چنان در پی فهمیدن رازی نهان میروی اندوهگین و ناتوان در وجودت عشق باشد بی گمان باعث ناکامی و درد و فغان پس چگونه می شود در این میان بود فارغ از غم و جور زمان روزی اما آمدم سویت دوان دیدمت گشتی چنان فصل خزان از غم و اندوه و هجرت بی گمان گفتمت از عشق من با صد زبان تا بدانی...
-
قاب عکس
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 21:57
روی دیوار اتاقم، تویه قاب عکس چوبی تو کنارمی هنوزم، با یه دنیا عشق و خوبی تو کنارمی هنوزم، میون این همه دیوار هنوزم چشمای نازت، به چشام زل زده انگار گل سرخ یادگاریت، میگه که آهای دیوونه اون دیگه برنمی گرده، چرا یادت نمی ره من که باورم نمی شه،آخه هم بغض صمیمی همه سهم من از تو، بشه این عکس قدیمی مگه میشه بر نگردی، من که...
-
من تنها نیستم تنهایی با من است
چهارشنبه 8 اسفندماه سال 1386 21:22
عشق یعنی خا طرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او عشق یعنی مرگ از یک نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق گرمی دست تو در آغوش عشق عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان تا سحر از عاشقی با او...
-
قلب من تو را میخواهد
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 21:43
اگر می بینی عاشق تو هستم ، دیوانه تو هستم ، و تمام فکر و زندگی من تو شده ای به خدا بدان که این دست خودم نیست! اگر میبینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است و اگر میبینی همه لحظه های دور از تو بودن اینهمه سخت و پر از غم و غصه است بدان که این دست خودم نیست! دست خودم نیست که همه لحظه ها تو را در جلو چشمانم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 21:11
خدایا در طلاتم امواج بی رحم زندگی یاریم فرما دیگر مرا دیگر یارای ایستادگی نیست کشتی وجودم مدت زمانی است که دیگر ناخدا ندارد و مات و سردرگم درظلمات شب بی هدف به هر سو کشیده می شود تا شاید ساحلی بیابد اما مقصد نا پیداست و امیدی به رسیدن نیست آرزوها همه بر باد رفته اند و روزهایی که منتظرشان بودم هرگز نیامدند همیشه همین...
-
اگه یه روز بری سفر
دوشنبه 6 اسفندماه سال 1386 20:46
اگه یه روز بری سفر بری ز پیشم بی خبر اسیر رویا ها می شم دوباره باز تنها میشم به شب میگم پیشم بمونه به باد میگم تا صبح بخونه
-
ازم دوری نکن دلم میگیره
شنبه 29 دیماه سال 1386 11:54
ازم دوری نکن دلم میگیره نزار این لحظه ها رو غم بگیره نزار این حس خوب با تو بودن توی دنیای من آسون بمیره ازم دوری نکن من و نسوزون نمیدونی چقدر تلخ جدایی ازم دوری نکن دوری عذابه دیگه به من نگو که ناگزیری تموم لحظه هامون مال هم بود نباید لحظه هات و پس بگیری میگی به این ندیدن دل بریدن باید عادت کنم اما چه جوری؟ نگو تنهایی...
-
تفاوت عشق و هوس
شنبه 29 دیماه سال 1386 11:45
– عشق معطوف به غیر از خود است. در حالیکه محور هوس خود فرد و لذت اوست. جملات زیر را مقایسه کنید: - ( من) دوستت دارم - ( من) برات می میرم - (برای من) هیچکس مثل تو نمیشه - ( من ) همیشه به فکر توام -( من) را فراموش نکن - ( من ) از تو رنجیدم در حالیکه در عشق، توجه به حالتها و لذتهای خود نیست. و خواست و شرایط معشوق جایگزین...
-
عزیزم بیا
شنبه 29 دیماه سال 1386 11:37
درد عشق کشیده ام که مپرس زهر هجری چشیده ام که مپرس راه دشواری در پیش دارم که نگو، دلم از دوری تو به درد آمده، درد قلبم در این زندگی به جانم آمده درد دوری تو، و درد... عزیزم بیا، بیا در کنارم تا لااقل دیگر این درد دوری در سینه ام نباشد خودم درد دارم، پس این درد دوری را دیگر در قلب من نگذار بماند دردی در سینه ام دارم که...
-
دوست دارم
شنبه 29 دیماه سال 1386 11:35
چون طلای ناب مرا بی منت از خاکم بکن یک شبی را عاشقانه از هوس پاکم بکن هر نگاهت موجی بر هر تخته سنگ پیکرم پر تلاطم تر ز پیش ام غرق امواجم بکن بی منت از خاکم بکن از هوس پاکم بکن غرق امواجم بکن می پسندم بازوانت را به دور شانه ام اول کارم هنوز فکر سرانجامم بکن با تو من در شب خیال دیگری دارم به سر همچو شبگردی مرا از خواب...
-
سکوت
جمعه 14 دیماه سال 1386 12:21
بسیار نادرند کلماتی که ارزش آنها بیشتر از سکوت باشد
-
مینویسم از تو
شنبه 10 آذرماه سال 1386 00:19
مینویسم . مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد . با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد گریه این گریه اگر بگذارد با تو از روز ازل خواهم گفت فتح معراج ازل کافی نیست با تو از اوج غزل خواهم گفت مینویسم همه ی هق هق تنهایی را تا تو از هیچ . به آرامش دریا برسی . تا تو در همهمه همراه سکوتم باشی . به حریم خلوت...
-
با دلارامی مرا خاطر خوشست کز دلم یکباره برد آرام را
جمعه 9 آذرماه سال 1386 12:37
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذرماه سال 1386 12:12
-
حافظ
جمعه 9 آذرماه سال 1386 12:10
الا یا ایها الساقی ادر کأسا وناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها به بوی نافه ای کآخر صبا زان طره بگشایدزتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردمجرس فریاد می دارد که بربندید محملها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گویدکه سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزلها شب تاریک و بیم موج...
-
سخنی چند در عشق
جمعه 9 آذرماه سال 1386 12:02
مرا کز عشق به ناید شعاری مبادا تا زیم جز عشق کاری فلک جز عشق محرابی ندارد جهان بیخاک عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است همه صاحب دلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرق سازی همه بازیست الا عشقبازی اگر بیعشق بودی جان عالم که بودی زنده در دوران عالم کسی کز عشق خالی شد فسردست کرش صد جان بود بیعشق مردست اگر...
-
دلا در عشق تو صد دفترستم
جمعه 9 آذرماه سال 1386 11:55
دلا در عشق تو صد دفترستم که صد دفتر ز کونین ازبرستم منم آن بلبل گل ناشکفته که آذر در ته خاکسترستم دلم سوجه ز غصه وربریجه جفای دوست را خواهان ترستم مو آن عودم میان آتشستان که این نه آسمانها مجمرستم شد از نیل غم و ماتم دلم خون بچهره خوشتر از نیلوفرستم درین آلاله در کویش چو گلخن بداغ دل چو سوزان اخگرستم نه زورستم که با...