-
عشق
جمعه 9 آذرماه سال 1386 11:52
عشق عـشـق عـشـق عـشـق عــشـق عشق عشـق عشق عـشـق عشق عشق عــشـق عـــشــق عــشـق عـشق عشق عـشق عـشـق عـشق عشق عشق عـشق عشق عـشق عـشق عشق عشق عشق عـشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عـشق عشق عـشق عـشق عـشق عـشق عشق عشق...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذرماه سال 1386 11:34
گمان مکنید که زمام عشق در دست شماست، بلکه این عشق است که اگر شما را شایسته ببیند، حرکت شما را هدایت می کند Think not you can direct the course of love, for love, if it finds you worthy, directs your course . عشق را هیچ آرزو نیست، مگر آنکه به ذات خویش در رسد Love has no desire, but to fulfill itself. و همواره اینگونه...
-
سلام خوشگلم
جمعه 9 آذرماه سال 1386 11:16
این روز ها چه مشکلاتی که بر سر من نیامده. دارم میمیرم از بس که دلم در حسرت دیدار معشوق تپیده و هیچ نتیجه ای نیز نگرفته است می خواهم بنویسم ولی حیف که نه تو مجال خواندن داری ونه من سر نوشتن
-
سفر
جمعه 2 آذرماه سال 1386 20:14
در آغوشم بودی! قطره اشکی بر گونه ات لغزید خواستم با انگشتانم آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک برای انگشتانم آشنا بود ... آشنا بود...؟ یادم آمد....! آن هنگام که خداوند تو را می آفرید خاک تو را با اشکهای من سرشت، راستی به گونه های خیس من نگاه کن، اشکهای من برای انگشتان تو آشنا نیست! زندگی مسابقه نیست...
-
دل من از تو جدا نیست
جمعه 2 آذرماه سال 1386 20:10
عابد شهر چشات،دل من اهل ریا نیست اونی که مثه تو باشه،حتی توی قصه نیست شب من سیاد وسرده ستاره چشمات وا کن نذار از نفس بیافتم منو از غصه رها کن چن تا شب باید سحر شه برای به تو رسیدن از کدوم حادثه رد شدhttp://i19.tinypic.com/6kpx5rr.jpg برای با تو پریدن دل دیوونهءتنها،مثه دنیا بی وفا نیست هرجای دنیا که باشی،دل من از تو...
-
گلاله من
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 18:52
از سینه تنگم دل دیوانه گریزد دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد سلام عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده میبینم جدیدا فرصت نکردی به اینجا سر بزنی خیلی دوست دارم ای سر چشمه ی محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست...
-
باید فراموش کنی که تنهایی
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 18:46
دوستی خالصترین عشق است. دوستی والاترین صورت عشق است جایی که چیزی نمیخواهی، شرطی قائل نمیشوی، جایی که ایثار کردن عین لذت است. یکی بسیار نصیب میبرد، اما این اصل نیست، این نصیب خودبهخود پیش میآید. انسان نیاموخته است که زیباییهای تنهایی را دریابد. او همیشه آوارهٔ جستن نوعی پیوند است، میخواهد با کسی باشد – با یک...
-
با یک دل سبز دوستت دارم
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 18:28
نمی توانم بیانش کنم تو مثل سرابی یا نه ... بهتر بگویم مثل آب دریایی . تشنگی را رفع نمی کنی وقتی می بینمت بیشتر دلم تنگت می شود ... از دیدنت سیرنمی شوم دوستت دارم تو همانی که گفتی : دل مهربانت را در مقابل من به آهن به سنگ بسپار و مرا به سرخی خون دل شقایق اما من جز به تو دل به کسی نمی دهم این دل فقط مال توست فقط دوستم...
-
فریاد نزن ای عاشق،من
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 20:33
فریاد نزن ای عاشق،من صدایت را درون قلب خود میشنوم درد را در چهره عاشق توبا ذهن خود می نگرم بی سبب نیست چنین فریادم،بی گناه در دام عشق افتادم چه درست وچه غلط زندگی هم خودم وهم تورا بر باد دادم اگر احساسم رو میفهمیدی قلبت رو دوباره میبخشیدی لحظه پایان این دبدار را روزآغازی دیگر دوباره میدیدی اگر بیهوده نمی ترسیدم،عشق رو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 19:59
ای صمیمی, ای دوست ! گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی ... ای قدیمی, ای خوب ! تو من را یاد کنی یا نکنی, من به یاد توام ... آرزویم همه سرسبزی توست, دایم از خنده لبانت لبریز و خانه ات پر گل باد
-
آخر ای دوست
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 22:44
آخر ای دوست , نخواهی پرسید که دل از دوری رویت چه کشید ؟ سوخت در آتش و خاکستر شد وعدهای تو به دادش نرسید . داغ ماتم شد و بر سینه نشست اشک حسرت شد و بر خاک چکید. آن همه عهد فراموشت شد ؟ چشم من روشن , روی تو سپید . جان به لب اومده در ظلمت غم کی به دادم رسی ای صبح امید ؟ آخر این عشق مرا خواهد کشت عاقبت داغ مرا خواهی دید ....
-
ای جان حدیث ما بر دلدار باز گو
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 22:36
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود و لیک خون جگر شود خواهم شدن به میکده گریان و داد خواه کز دست غم خلاص من آنجا مگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما بر دلدار باز گو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود از...
-
پر پروار
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 22:34
پرنده بر شانه های انسان نشست . انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت : اما من درخت نیستم. تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی. پرنده گفت : من فرق درخت ها و آد م ها را خوب می دانم. اما گاهی پرند ه ها و انسا نها را اشتباه می گیرم. انسان خندید و به نظرش این بزر گترین اشتباه ممکن بود. پرنده گفت: راستی، چرا پر زدن را...
-
سلام گلاله عزیزم
پنجشنبه 1 شهریورماه سال 1386 03:02
سلام خیلی دلم برات تنگ شده تین چند هفته اخیر خیلی برام سخت گذشت چون تماسم باهات خیلی کم شده از من دوری می کنی یا من موقعیت تو رو درک نمی کنم نمی دونم؟ولی به هر حال نتیجش این شده که دارم بیقراری میکنم.امشب هر کاری کردم خوابم نبرد یاد تو مدام از نظرم میگذره همش بی تابی میکنم لعنت بر من.نمی دونم چی دارم مینویسم اگه...
-
سراپا بغضم
چهارشنبه 24 مردادماه سال 1386 19:51
سراپا بغضم هیچکس را فراموش نکردم اما خود فراموش شدم ناله هایم تلخ است بغض تنهایی من را تو نخواهی فهمید... تو نخواهی فهمید ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:24
در جلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی. . . درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند! و برگه سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد! عشق تو نوشتنی نیست. . . در برگه ام، کنار آن قطره یک قلب کوچک میکشم! وقت تمام است....
-
تقدیم به گلاله عزیزم
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:18
دوستتدارمدوس تت دا رم دو ست تد ارمدوستتدارمدوستتدارمدوس تت دا رم دو ست تد ار مدوستتدارم دوستتدار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وستتدارمدوستتدار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وستتدارم دوستتد ار مد وس تت دا رم دو ست تد ار مد وس تتدارمدوستتد ار مد وس تت دا رمدو ست تد ار مد وس...
-
عشق یعنی ...
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:16
من / عشق پاک یعنی سرزمین لحظه یعنی بیداد عشق من باختن عشق جان یعنی زندگی لیلی و قمار مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق / من عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من یعنی...
-
وفای عشق
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:15
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:14
اگه تو چشمای کسی که عاشقشی نیگاه کنی خجالت میکشی و صورتت سرخ میشه ولی اگه تو چشمای کسی که دوستش داری نیگاه کنی لبخند میزنی ****************************************** وقتی با کسی که عاشقشی هستی نمیتونی هر چی تو دلت هست به زبون بیاری.. ولی وقتی با کسی که دوستش داری هستی ..این کارو میتونی بکنی......
-
وقتی دلتنگ شدی
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 19:11
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه....
-
تقدیم به آنکس که دوستش دارم
جمعه 12 مردادماه سال 1386 16:07
دلم گرفته همزبون حرفام و از چشام بخون میخوام که درد دل کنم بیا و پیش من بمون دلم و میدم به تو تویی که دلدار منی غزل میشم برای تو تو که فقط بار منی غزل غزل برای تو شعر محبت می خونم یادت باشه که تا ابد عاشق جشمات می مونم سبد سبد برای تو از باغ دل گل می چینم برای هدیه کردنش لازمه پیشت بشینم آخر یه روز این دلم و میدم برای...
-
حبک یا عمری ما بیتغیر هیدا قدر مکتوب علیی
جمعه 12 مردادماه سال 1386 15:59
عشق یعنی التماس و انتظار عشق یعنی بوسه ای بر دست یار عشق یعنی هر چه دارم مال او عشق یعنی پـــــــا و دل دنـبــــال او گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی فریاد کشیدم تو کجایی تو کجایی گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش هر منزل...
-
عشق چیست .؟
جمعه 12 مردادماه سال 1386 15:52
عشق چیست .؟ دخترک امد کنارم گفت آقا عشق چیست؟ گفتمش دختر سر وکار شما با عشق چیست؟ گفت آقا خواب دیدم ذره ای عاشق شدم بگذریم از این مسائل جان آقا عشق چیست؟ گفتمش دختر برو این را ز بابایت بپرس از چه میپرسی ز مرد دست تنها عشق چیست دختر امد پیش مادر گفت بابایم کجاست؟ یک نفر میگفت میداند که بابا عشق چیست گفت مادر دخترم...
-
اول سلام
جمعه 12 مردادماه سال 1386 15:45
اول از روی ادب ای گل خوشبو سلام دوم از روی محبت به تو دارم یک بیام در میان این همه گل گشتم عاشق نشدم تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم ؟ دوستت دارم تا ابد
-
چون من اصلا دوستت ندارم...
جمعه 12 مردادماه سال 1386 15:39
نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم... چون دنیا یه روز تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل گلی... چون گل هم یه روز پژمرده میشه... نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس... چون شب هم بالاخره تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل آب پاک و زلالی... چون آب که همیشه پاک نمیمونه... نمیخوام بگم که دوستت دارم... چون من اصلا...
-
خسته بال از وسعت خاموش یک پرواز سردرگم
جمعه 12 مردادماه سال 1386 15:16
در ماندن خود مانده ام یا رب چه باید کرد ؟ خسته بال از وسعت خاموش یک پرواز سردرگم باز می گردم پریشانتر به یک آغاز سردرگم یا رب ! در ماندن خود مانده ام و می روم از ابتدای اوج اما باز می گردم چه باید کرد ؟
-
بالاخره رسید
جمعه 12 مردادماه سال 1386 03:47
بالاخره رسید اون روزی که باید می رسید ، اون روزی که منتظرش بودیم ! یادته گفتم یه گل پیدا کردم ؟! یه گل خوشبو ! یه گل زیبا ! اون گل رو خدا بهم هدیه داده بود ... مدتی که گذشت دیدم فراتر از یه گل خوشبوست ! آسمونیه ... از جنس فرشته های خدا ! پاک و مهربون ! صادق و بی ریا ! عاشق ... عاشق ... عاشق ... ! با آسمونی همراه شدیم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:55
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها تپش تبزده نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد مثل خورشید که خود را به دل من بخشید ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم هیچکس مثل...
-
داستان گنجشگ
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:47
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت :" می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد ." و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب...