گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

آورم پیش تو از شوق پیام دگران گویمت تا سخن خویش به نام دگران

 

کنار آشیان تو آشیانه می کنم فضایه آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند بخاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم

 

 

عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل

خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام

خدا رو دوست دارم نه واسه جهنم و بهشت
خدا رو دوست دارم ولی نه واسه زیبا و زشت

خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم
خدا رو می خوام نه واسه روزهای تلخ آخرم

خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکوی مقام
خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده
خدا رو دوست چون عاشق بودن رو یادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو خیلی دوست داره
خدا رو دوست دارم چون عاشق رو تنها نمی زاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منه
خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند می زنه

خدا رو دوست دارم چون من و تو با همیم
خدا رو دوست دارم که می دونه ما عاشق همیم

عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن

عشق یـعـنی شـادی و ســـرزندگی      عشق یــعنی مـنـتـهـای بـنــدگی

عشق یـعنی سـوخـتـن ،افــروخـتن     شـیـــوه دریــا دلان آمــوخــتــن      

عشق یـعنی سـوزش پـــروانه هـا      شورش دل ،خون سرخ لاله ها

عشق یـعنی صـوت بـلبـل در بهـار      خــنــده گـُل بــر فــراز شـاخسار

عشق یـعـنی وامـق و عَـذرا شـدن     بهــر صــید دُر سوی در یا شدن

عشـق یـعـنی زنــدگــی را سـاختن      دل بـه مـعــبــود گــرامــی باختن

عشـق یــعــنی در ره او ســربــدار     عشق یـعنی لـحظه های بی قرار                            
عشق یـعـنـی بــیــسـتون را تاختن      چهــره زیـبـای شـیـریـن ساختن

عشق یعنی همچو مجنون سوختن     راه و رســم عـــاشــقــی آموختن

عشـق یـعـنی یــوسف کنعان شـدن     از زلــیــخا های دون پنهان شدن

عشق یـعـنی جــاودانــی و غــرور      درس مـهــرو عاطفه کردن مرور