-
آنگاه که عشق تورا میخواند، ......
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1387 19:13
آنگاه که عشق تورا میخواند، بهراهش گام نه! هرچند راهی پرنشیب. آنگاه که تورا زیر گستره بالهایش پناه میدهد، تمکین کن! هرچند تیغ پنهانش جانکاه. آنگاه که باتو سخن آغاز کند، بدو ایمان آور! حتی اگر آوای او رؤیای شیرینت را درهمکوبد، مانند باد شرطه که بوستانی را.» جبران خلیل جبران
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:42
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است. دکتر شریعتی
-
وقتی خواستم زندگی کنم.....
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:41
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم.
-
گل من
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:40
بگیر از من گل یاد بودی که تنها لایق این گل تو بودی هزاران خواستند از من بگیرند ندادم چون عزیز من توبودی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:39
کجا بــودی وقتی برات شکستـم یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:38
دلم تنگ است دلم تنگ است دلم اندازه حجم قفس تنگ است سکوت از کوچه لبریز است صدایم خیس و بارانی است نمی دانم چرا در قلب من پاییز طولانی است
-
گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:36
در دادگاه عشق ... قسمم قلبم بود وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان ، قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد و سپس محکوم شد به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم : به تو بگویند ... دوستت دارم .
-
سلام تنها بهانه من برای زیستن
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 10:34
سلام نازنین من اگر سهم من از این همه ستاره فقط سوسوی غریبی است، غمی نیست. همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست.
-
20 کلید خوشبختی
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:51
۱. با کسی ازدواج کن که با لذت با او حرف بزنی چون وقتی پیر شدی این خصوصیت از همه چیز مهم تر است. ۲. هر چیزی را باور نکن ۳. با همه پشتکاری که می توانی داشته باشی زحمت بکش ۴. به هر اندازه که لازم است نخواب ۵. وقتی به کسی میگویی دوستت دارم منظورت همین باشه و بس ۶. وقتی به کسی می گویی متاسفم به چشماش نگاه کن ۷. پیش از...
-
گفتی دوستت دارم........
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:34
گفتی دوستت دارم . قلبم تندتر از همیشه تپید لبخند زدم و باورت کردم . با صدایت مرا نوازش کردی تپش قلبت را حس کردم مهربان و پاک بود در اغوشت غرق محبت شدم به تو تکیه کردم و ارام شدم چه زیباست نوشتن وقتی می دانی او می خواند چه زیباست سرودن وقتی می دانی او می شنود و چه زیباست جنون وقتی می دانی او می بیند مهربانی و صداقت تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:25
بهترین کتاب عشق است.ساده ترین درس زندگی آن است : هرگز کسی را میازار . محبت خرجی ندارد ، در حالی که همه چیز را خریداری میکند . خوشبخت کسی است که خدا دلی پر عشق به او ارزانی کرده است وقتی قدرت عشق غلبه کند بر عشق به قدرت ، اون وقته که دنیا طعم صلح رو میچشه ، بهتر اینه که غرورت رو به خاطر عشقت فراموش کنی تا عشقت رو به...
-
دلنوشته ای برای یار
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:16
یادته یه روز بهم گفتی هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده....گفتم اگه بارون نیومد چی؟گفتی اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمون گریش میگیره....گفتم یک خاهش دارم:وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نذار.گفتی بهم چشم.حالا امروز من دارم گریه میکنم نه آسمون میباره و نه تو کنار منی ما همیشه...
-
من به امید دیدار تو زنده ام
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:06
ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد با من بمان باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم بدان که قلب من هم شکسته بدان که روحم از همه دردها خسته شده این...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1387 00:01
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن , به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن, می ترسم.
-
لحظه دیدار نزدیکست...
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1387 23:58
لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام مستم باز میلرزد... دلم ، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های ، نخراشی به غفلت گونه ام را تیغ! های ، نپریشی صفای زلفم را دست! و آبرویم را نریزی دل! لحظه دیدار نزدیکست...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 16:39
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک برآیید سماوات بگیرید بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا بر شاه چو مردید همه شاه و...
-
به ما دروغ می گفتن
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 16:37
به ما دروغ می گفتند وقتی که بزرگ شوید دردها را فراموش می کنید... درست این است : زندگی آنقدر درد دارد که از درد نو درد کهنه فراموش می شود
-
تو با من بودی.........
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 16:36
تو با من بودی از آغاز قصه از اونجایی که تو دنیا نبودم حساب با تو بودن نیست اما می خوام ثابت کنم تنها نبودم می خوام باور کنم این زندگی رو می خوام تو قلب فردای تو جا شم یه لحظه فکر این روزای من باش می خوام یک عمر تو فکر تو باشم فقط یک لحظه از فردا جدا شو دوباره تو خیالات بچگی کن حقیقت داره خوشبختی هنوزم یه لحظه با حقیقت...
-
کاش می شد وقتی دلت گرفت
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 17:38
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به کسی توجه نمی کنه ... از کسی خجالت نمی کشه ... می باره و می باره و ... اینقدر می باره تا آبی شه ... آفتابی شه ...!!! کاش ... کاش می شد مثل آسمون بود ... کاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی ... بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده
-
تو کیستی........
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 17:35
تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم ؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم تو چیستی که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم تو درکدام سحر بر کدام اسب سپید؟ تورا کدام خدا؟ تواز کدام جهان؟ تو در کدام کرانه ، تو از کدام صدف ؟ تو در کدام چمن ، همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ ... کدام نشاه دویده است از تو در تن من...
-
عشق یعنی خون دل یعنی جفا
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1387 16:48
عشق یعنی خون دل یعنی جفا عشق یعنی درد و دل یعنی صفا عشق یعنی یک شهاب و یک سراب عشق یعنی یک سلام و یک جواب عشق یعنی یک نگاه و یک نیاز عشق یعنی عالمی راز و نیاز عشق یعنی تا ابد فانی شدن عشق یعنی عابد و زاهد شدن عشق یعنی همچو لیلا خون شدن یا چو مجنون راهی صحرا شدن عشق یعنی تیشه فرهاد ها عشق یعنی عالم فریاد ها عشق یعنی...
-
مدار صفر درجه...
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 19:02
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من...
-
دلاویزترین شعر جهان...
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:54
"دوست دارم "را من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانه ی دشمن ! که فشانی بر دوست, راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست! در دل مردم عالم _ به خد ا_ نور خواهد پاشید روح خواهد بخشید. تو هم ای خوب من! این نکته به تکرار بگو این دلاویز ترین شعر جهان را همه وقت نه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:50
نمیدونم یادت می یاد موقعی که میرفتی با هم چه عهدی بستیم؟ من عهد بستم که هر هفته که از رفتنت گذشت من غم تنهائیم رو تو یه کتاب بنویسم و تو هم هر هفته یه بوته گل تو هر جائی که هستی بکاری تا که دوباره بیای و امروز می بینم کسی که تو باهاش ازدواج کردی یه باغ پر از گلای رنگارنگ داره و من هم یه کتاب پوسیده به اندازه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:47
عشق یعنی خاطرات بی غبار دفتری از شعر و از عطر بهار عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز زمزمه از عاشقی با سوز و ساز عشق یعنی چشم خیس مست او زیر باران دست تو در دست او
-
تقدیم به قشنگترین بهانه برای زندگیم
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:42
به او بگویید دوستش دارم، به او که تنش بوی گلهای سرخ را میدهد، به او که با جادوی کلامش زیباترین لغات را شناختم، به او که لحن صدایش دلپذیرترین آهنگ است، به او که نگاهش به گرمییه آفتاب و لبانش به سرخیه شقایق ودلش به زلالییه باران است، به او که برای من مینویسد، مینویسد از باران، از شبنم، از گرمای عشق و .. به او بگویید...
-
عشق من
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:27
با تو خاطره هایم تازه می شوند هر روز هر شب با تو شعرهایم تازه می شوند در این سکوت دلتنگ با تو - فقط با تو - معنا میگیرد زندگانی پوچ من با تو - تنها با تو - می تپد نبض عاشقانه های من تو تک نگار قصه ی لیلی و مجنون منی تو تک سوار قلب خسته منی
-
چرا خانه ما سیب نداشت...؟
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 18:19
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالها هست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه ی کوچک...
-
وقتی کسی رو دوست داری
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1387 17:56
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جونتو فداش کنی حاضری دنیارو بدی فقط یه بار نگاش کنی به خاطرش داد بزنی به خاطرش دروغ بگی رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد باشه فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه قید تموم دنیا رو به خاطر اون میزنی خیلی چیزا رو میشکنی تا دل اون و نشکنی حاضری که بگذری از دوست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 فروردینماه سال 1387 18:00
تو آسمانی ومن ریشه در زمین دارم همیشه فاصله ای هست-داد ازاین دارم قبول کن که گذشته ست کار من از اشک که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم روی سکوی کنار پنجره همه شب جای منه چند ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه کاغذای خط خطی از کنار در باز پنجره می پرن توی کوچه سرحال از اینکه آزاد شدن نمی دونن که اسیر دل سنگ باد شدن...