-
داستان گنجشگ
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:46
روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت :" می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد ." و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب...
-
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:35
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی برسد وصال دولت بکند خدا خدایی ز کرم مزید آید دو هزار عید آید دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی شکر وفا بکاری سر روح را بخاری ز زمانه عار داری به نهم فلک برآیی کرمت به خود کشاند به مراد دل رساند غم این و آن نماند بدهد صفا صفایی هله عاشقان صادق مروید جز موافق که سعادتی است سابق ز...
-
بهتر از این چی می خوای
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:30
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از دیوانگی لذت ز شب بوسه یعنی حس طعم خوب عشق سادگی طعم شیرینی به رنگ بوسه آغازی برای ما شدن لحظهای با دلبری تنها شدن بوسه سرفصل کتاب عاشقی بوسه رمز وارد دلها شدن بوسه آتش میزند بر...
-
بهتر از این چی می خوای
سهشنبه 9 مردادماه سال 1386 20:30
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از دیوانگی لذت ز شب بوسه یعنی حس طعم خوب عشق سادگی طعم شیرینی به رنگ بوسه آغازی برای ما شدن لحظهای با دلبری تنها شدن بوسه سرفصل کتاب عاشقی بوسه رمز وارد دلها شدن بوسه آتش میزند بر...
-
زیباترین تصویر عمرم
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 14:02
زیباترین تصویر عمرم نگاه عاشقانه توست زیباترین آهنگی که شنیدم صدای زیبای توست زیباترین حس .گفتن دوستت دارم به توست زیباترین حسرت دیدار دوباره توست زیباترین لحظه.لحظه با تو بودنه زیباترین هدیه عمرم محبت توست و زیبا ترین اعتراف.عاشق تو هستم
-
معذرت می خوام اما از من نخواه
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 14:00
اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد قول نمی دم می خندونمت ولی می تونم باهات گریه کنم اگه یه روز نخواستی به حرفای کسی گوش کنی......قول می دم که خیلی ساکت باشم اگه یه روز خواستی بری حتما خبرم کن قول نمی دم که ازت بخوام بمونی اما قول می دم باهات بدوم اگه یه روز سراغم رو گرفتی ازم خبری نبود سری بهم بزن حتما بهت احتیاج دارم اما...
-
خوشگلم
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:41
هنوز معنای باران را نفهمیدم که بر آسمان دلم باریدی هنوز معنای محبت را نمیدانستم که تو در کنج دلم جای دادی نمی دانم تو را با چه چیز صفت دهم با چه گل سرخ جواب محبتهای تو را دهم هیچی به ذهنم نمیرسد جز اینکه بگویم دوستت دارم
-
خوشگلم
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:41
هنوز معنای باران را نفهمیدم که بر آسمان دلم باریدی هنوز معنای محبت را نمیدانستم که تو در کنج دلم جای دادی نمی دانم تو را با چه چیز صفت دهم با چه گل سرخ جواب محبتهای تو را دهم هیچی به ذهنم نمیرسد جز اینکه بگویم دوستت دارم
-
سلام گلاله جان
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:34
عزیزم چشم دیگه از غم نمی نویسم اما بشرطی که تو رو همیشه شاد ببینم خیلی وقت دلم برای خنده هات همون خنده هایی که از ته دل میکردی تنگ شده بعظی وقتها به گذشته فکر میکنم یاد اون شبهایی می افتم که تو شیفت بودی و با هم صحبت میکردیم بوی شادی از کلامت می بارید چقدر همدیگرو می خندوندیم.چه شبهایی بود من با یاد تو بخواب می رفتم و...
-
تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:13
تو از جنس احساس یک بوته نسرین تو با چکه های شفق آشنایی تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی یر پژوک سرخ صدایی تو رنگین کمانی ز چشمان موجی تو رمز رسیدن به اوج خدایی تو در شهر رویاییم کلبه دل تو یک قصه از .اژه ابتدایی تو از آه یک ابر مرطوب و تنها تو بارانی از سرزمین وفایی ترا مثل چشمان خود می شناسم اگر چه ز مژگان چشمم جدایی تو...
-
اگه تو مال من بودی
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:11
اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم اگه...
-
من صبر از تو نتوانم
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:07
خدایا گر تو درد ِ عاشقی رو می کشیدی تو هم زهر جدایی رو به تلخی می چشیدی اگر چون من به مرگ ِ آرزوها می رسیدی پشیمون می شدی از اینکه عشق ُ آفریدی
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386 13:01
دوباره دل هوای با تو بودن کرده... نگو این دل دوری عشقتو باور کرده.. دل من خسته از این دست به دعا ها بردن.. همه آرزوهام با رفتن تو مردن.. حالا من یه ارزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه.... واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا می دم.. آخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم... توی هفتا اسمون تو تک ستاره منی.. به خدا ناز...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:34
همسایه می شوی تا دیوار را فراموش کنم؟ حاضر می شوی تا غایب نباشم؟ مردودم می کنی تا دوباره بخوانمت؟ لالایی می گویی تا شاعر شوم؟ بگذار اینبار هم خط بخورم . . . اما از لبانت
-
" دیوانه باران ندیده
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:24
سهراب گفتی:چشمها را باید شست......شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : " دیوانه باران ندیده
-
" دیوانه باران ندیده
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:24
سهراب گفتی:چشمها را باید شست......شستم ولی !......... گفتی: جور دیگر باید دید.......دیدم ولی !.............. گفتی زیر باران باید رفت........رفتم ولی !............. او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...هیچ کدام را ندید !!!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت : " دیوانه باران ندیده
-
..........
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:08
با خیالت زندگی میکنم و با خودت عاشقی
-
..........
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:08
با خیالت زندگی میکنم و با خودت عاشقی
-
صبر کن
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 15:03
به کجا می روی صبر کن صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو ای کبوتر به کجا قدر دگر صبر بکن آسمان پای پرت پیر شود بعد برو تو اگر گریه کنی بغض من نیز میشکند خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد باش باش ای...
-
خنده ات را هرگز از من نگیر
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:58
نان را از من بگیر ، اگر میخواهی ، هوا را از من بگیر ، اما ؛ خنده ات را نه . گل سرخ را از من مگیر سوسنی را که میکاری ، آبی را که به ناگاه در شادی تو سر ریز میکند ، موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید . عشق من ، خنده ی تو در تاریکترین لحظه ها می شکفد و در بهاران ، عشق من ، خنده ات را میخواهم چون گلی که در انتظارش...
-
خنده ات را هرگز از من نگیر
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:56
نان را از من بگیر ، اگر میخواهی ، هوا را از من بگیر ، اما ؛ خنده ات را نه . گل سرخ را از من مگیر سوسنی را که میکاری ، آبی را که به ناگاه در شادی تو سر ریز میکند ، موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید . عشق من ، خنده ی تو در تاریکترین لحظه ها می شکفد و در بهاران ، عشق من ، خنده ات را میخواهم چون گلی که در انتظارش...
-
خنده ات را هرگز از من نگیر
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:55
نان را از من بگیر ، اگر میخواهی ، هوا را از من بگیر ، اما ؛ خنده ات را نه . گل سرخ را از من مگیر سوسنی را که میکاری ، آبی را که به ناگاه در شادی تو سر ریز میکند ، موجی ناگهانی از نقره را که در تو میزاید . عشق من ، خنده ی تو در تاریکترین لحظه ها می شکفد و در بهاران ، عشق من ، خنده ات را میخواهم چون گلی که در انتظارش...
-
هوای دیدن تو
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:41
ی چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه باز میایم که مثل هر روز برامون دونه بپاشی من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام عطر حرفای...
-
همسفر من
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:36
بشنو همسفر من با هم رهسپار راه دردیم با هم لحظه ها را گریه کردیم ما در صدای بی صدای گریه بودیم ما از عبور تلخ لحظه قصه ساختیم شاید در این راه اگر با هم بمانیم وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم
-
نگاه کن
یکشنبه 7 مردادماه سال 1386 14:34
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ی سیاه سرکشم ، اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن ، تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به دام می کشد مرا به اوج میبرد ، مرا به دام می کشد نگاه کن ، تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ، ز سرزمین عطر ها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ،...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مردادماه سال 1386 22:55
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مردادماه سال 1386 22:55
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 13:53
جاده جاده ... بیداره . مسافر به جاده نگاه می کنه و این بار جاده هم به مسافر نگاه می کنه . نه آغازی هست و نه پایانی ! همه چیز در صبح مه آلود پائیزی گم شده ، به نظر می رسه من ... هنوز از تو خالی نشدم . انگار هنوز در من ادامه داری . به دنبال قدم های تو می گردم . جاده ... خیس از باران دیروز ، جای قدم های تو رو ، شسته !...
-
عزیزم چه قدر نگاهت را دوست دارم. محبوب زیبای من!
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 13:41
عزیزم من نمی دانم چرا ...! من نمی دانم چرا نمی توانم قلبم را نگاه دارم. خدا بندگانش را امتحان می کند، با ثروت ، خودخواهی، عشق ، سنگدلی و... من را هم با قلبم، قلبی که تو اون رو ربودی و مرا چنان کردی که هیچ وقت تصورش را هم نمی کردم ، اقر ار می کنم ، کم آوردم ، بدون تو زندگی را نمی خواهم. بیا عزیزم! تا ابد مرا در قلبت...
-
بی تاب توام عزیزم
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 13:40
دوستت دارم به وسعت دریای چشمهایت عاشقتم به وسعت صبوری شبهات فدایت میشم به وسعت لبخدهایت دلتنگتم به وسعت گریه هات همه بالاییها قابل شمارش هستند اما گلاله جونم عشق دو طرفه بین من و تو به وسعت قلب صاف و بی ریای توست که هیچ گاه قابل شمارش نیست برای لحظه ای در آغوش تو بودن بی تاب ترم تا دمی دیگر نفس کشیدن