کی میرسی به من از پشت سیمهای پیام
فردا که دیــر می شود امشب بگو سلام
امشب پدیـده ی شعرم ، که می شنـاسیم
فردا نمی شنـاسیم و دوباره بغـض کلام
شمعی اگرچه میسوزدبه شوق پروانست
پس تو روا مدار گریه و اشک های مدام
امـشب دلـم هـوای تـو کرده و نمی بــینم
حتـی نشانـه ای از تو کنار بی کسی هام
وقـتی که نیستی فـکر میکنم ، زبـانـم لال
داری پیام میدهی بس است ، قصه تمام
تـردیــد کـردم از ایـنکه خـدا، خـدا نـکند
قــصد سفــر بکنی و شــبی بمـیره صدام
روز اول قبر..چشم شیشه ای من در دل تاریک شب پر از سکوت ساعت ا ول قبر ساعتی اندوهبار شب اول قبر بوی هر لحظه کابوس... تردید میان ماندن و رفتن . .....!! |