می خواهم
در باختن، در بردن، در زیستن و در مردن
شانه به شانه ات بیایم...
در فصلهای سرد؛ پایم را بر گودی جا پایت
بر مخمل برفها بگذارم...
و با حضور بهار
از مزرعه سبز دستانت برویم...
می خواهم
مینیاتور شریف خنده هایت
بالغ گفته هایت
درهجوم ثانیه شمار روزهای با تو بودن
باشم
و برگ برگ این تقویم
با تو به آخر برسد...