لحظه ها را دریاب ! چشم فردا کور است
نه چراغیست در آن پایان ، هر چه از دور نمایان است...
شاید آن نقطه نورانی چشم گرگان بیابان باشد... .
من قدر لحظه های با تو بودنو ندونستم نازنین,وقتی به خودم اومدم که ............
احساس سرما میکنم تمام وجودم مثل یک جسد سرد شده است دلم مرده عزیزم به همین راحتی و به همین سادگی
روزی من خواهم مرد و تو حتی خاک کردنم را فراموش خواهی کرد...
در زیر سقف آسمان در گوشه ی این آشیان
چون تایر بی خانمان
تنهای تنها مانده ام
هر آتشی روشن شود دودش به چشم من رود
دور از دیار و دودمان
تنهای تنها مانده ام
نه آشنایی نه همزبانی نه غم گساری
نه دلستانی
چون رفتگان بی نشان
تنهای تنها مانده ام
چه می شد اگر بی وفا بودم
نه دگر به غم مبتلا بودم
نه شمعی که پروانه اش باشم
نه عشقی که دیوانه اش باشم
رفتی تو و من در جهان
تنهای تنها مانده ام
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما