گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

یاد عشقت

 در غروبی تلخ تر از هر زمان

باز هم در فکر فردا هم چنان

در پی فهمیدن رازی نهان

میروی اندوهگین و ناتوان

در وجودت عشق باشد بی گمان

باعث ناکامی و درد و فغان

پس چگونه می شود در این میان

بود فارغ از غم و جور زمان

 

روزی اما آمدم سویت دوان

دیدمت گشتی چنان فصل خزان

از غم و اندوه و هجرت بی گمان

گفتمت از عشق من با صد زبان

تا بدانی عاشقم در این جهان

داغ عشقی از گذشته در نهان

بر دل آزرده ات باشد عیان

نازنینم! گویمت اینک بدان

یاد عشقت نیست مرهم،مهربان!

باش چون دریا همیشه بی کران

پر توان و پر توان و پر توان

 

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله چهارشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:08 ب.ظ

نگاهی که همیشه از آسمان دزدیده ام
و ستاره ای که هر شب با دستانم خاموش می کنم
باور رفتن ...
باور گذشتن ...
باور باز نیامدن ...
و ردپایی مانده بر امتداد چشمانی خسته
رویاهایی پر از التهاب
خوابهایی پر از تب
و چشمانی که خیال رفتن ندارند .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد