گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

سلام گلاله جان

 

عزیزم چشم دیگه از غم نمی نویسم

اما بشرطی که تو رو همیشه شاد ببینم

خیلی وقت دلم برای خنده هات  همون خنده هایی که  از ته دل میکردی تنگ شده بعظی وقتها به گذشته فکر میکنم یاد اون شبهایی می افتم که تو شیفت بودی و با هم صحبت میکردیم  بوی شادی از کلامت می بارید چقدر همدیگرو می خندوندیم.چه شبهایی بود من با یاد تو بخواب می رفتم و زیباترین و بهترین خوابهای دنیا رو در کنار تو می دیدم.دلم واسه اونموقع ها تنگ شده نمی دونم چی بگم .منو ببخش من فقط بلدم با حرفهام برنجونمت و غم و غصه هاتو زیاد کنم .خواهش می کنم منو ببخش عزیزم .رفتارم خیلی بجه گانست.خودم می دونم. خیلی خودخواه شدم .

همیشه بخودم می گفتم اگه زمانی عاشق کسی شدم ولی دیدم بودنم آزارش می ده از خودم

بخواطر اون میگذرم؛اما حالا میبینم نمی تونم از تو بگذرم؛گذشتن از تو مرگ منه؛منو ببخش من به هیچ دردی نمی خورم. 

دوست دارم.

                                                                              سعید

تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی

تو از جنس احساس یک بوته نسرین
تو با چکه های شفق آشنایی
تو سر فصل لبخند هر برگ یاسی
یر پژوک سرخ صدایی
تو رنگین کمانی ز چشمان موجی
تو رمز رسیدن به اوج خدایی
تو در شهر رویاییم کلبه دل
تو یک قصه از .اژه ابتدایی
تو از آه یک ابر مرطوب و تنها
تو بارانی از سرزمین وفایی
ترا مثل چشمان خود می شناسم
اگر چه ز مژگان چشمم جدایی
 تو یک جرعه از ژاله چشم یک گل
تو تعبیری از وسعت انتهایی
تو گیسوی زرین یک بید مجنون
تو با راز قلب صدف آشنایی
تو امضایی از بال سرخ پرستو
تو یک ترجمه از کتاب صفایی
تو با قایقی از بلور گل بخ
رسیدی به شهری پر از روشنایی
تو با درد سرخ شکستن همآوا
تو صندوقچه امنی از رازهایی
تو از مهربانی کتابی نوشتی
که آغاز آن بودن شعر رهایی
تو در شهر ایینه ها می نشینی
تو بر زخم سرخ شقایق دوایی
تو تکثیر یک ایه از قامت سبزه هایی
تو موسیقی کوچ یک قوی تنها
تو شعری به رنگ سحر می سرایی
تو تکراری از آرزوهای موجی
تو شهدی به شیرینی یک دعایی
تو در جهان یک شمع سوزان نهانی
تو چون پنجره شاهدی بی صدایی
تو آموزگار دبستان عشقی
تو دفترچه خاطرات صبایی
تو در سوز سرخ مناجات بلبل
تو در کوچه آبی قصه هایی
تو در سرزمین افق ناپدیدی
تو بر زخم آلاله دل شفایی
ترا در این دل غزل هم ندیدم
بگو در کدامین دل و در کجایی

اگه تو مال من بودی

اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد


پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد


 اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید


 مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید


 اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن


 ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن


 اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم


 پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم


 اگه تو مال من بودی انقد غریب نمی شدم


 من چی می خواستم از خدا دیگه اگه پیشت بودم


 اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود


 دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود


 اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت


 تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت


 اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد


 قصه ی عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت می شد


 اگه تو مال من بودی می بردمت یه جای دور


 یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور


 اگه تو مال من بودی ،‌ می ذاشتمت روی چشام


 بارون می خواستی می بارید ، ابر سفید گریه هام


 اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمی ریخت


 شمعی که پروانه داره ، اشک غم انگیز نمی ریخت


 اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت


 آدما دارا می شدن ، دنیا دیگه فقیر نداشت


 اگه تو مال من بودی خیال نمی کنم باشی


 پس می رم و می کشمت پیش خودم تو نقاشی