عزیزم من
نمی دانم چرا...!
من نمی دانم چرا نمی توانم قلبم را نگاه دارم.
خدا بندگانش را امتحان می کند، با ثروت، خودخواهی، عشق، سنگدلی و...
من را هم با قلبم، قلبی که تو اون رو ربودی و مرا چنان کردی که هیچ وقت تصورش را هم نمی کردم، اقرار می کنم، کم آوردم، بدون تو زندگی را نمی خواهم.
بیا عزیزم! تا ابد مرا در قلبت زندانی کن. انتقام مرا از قلبم بگیر.
اگر قلبم مرا همراهی می کرد می توانستم قشنگترین ستاره آسمان را بچینم!
اگر قلبم مرا همراهی می کرد می توانستم کوه ها را بحرکت در آورم
اگر قلبم مرا همراهی می کرد می توانستم جریان باد را از میان ابرها عبور دهم!
اگر قلبم مرا همراهی می کرد می توانستم این سرنوشت را که طبیعت برایم تعیین کرده است تغیر بدهم!
ولی قدرت انسان، بر عکس خیالاتش محدود است من قلبم را آشیانه گلهای وحشی و پرندگان عاشق که روزهای بهاری از شاخه به شاخه ای به دنبال معشوق خود بودند قرار داده بودم.
عزیزم!
تو!
تو این آشیانه را از من گرفتی آن گل وحشی و پرنده عاشق تو بودی. تو هستی. تو خواهی بود
چه قدر نگاهت را دوست دارم. محبوب زیبای من!
منو ببخش
که ندیده می گرفتم
التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش
که گرفتم جای دست عاشق تو
دست عشق دیگرونو
لایق عشق بزرگ تو نبودم
غافل از معجزه ی تو شد وجودم
منو ببخش
که درخشیدیو من چشمامو بستم
منو بخشیدیو من چشمامو بستم
منو ببخش
تو به پای من نشستیو جدا از تو نشستم
که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش...
منو ببخش...
منو ببخش...
عشق یعنی راه رفتن تا سحر
عشق یعنی گریه های بی ثمر
عشق یعنی لحظه های بی کسی
عشق یعنی دوری و دلواپسی
عشق یعنی دوری از زیباترین(زیباترین گل دنیا:گلاله عزیزم)
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید: 1- جسارت در بیان عقیده 2- جرأت در پذیرش اشتباه
اگر لبانم را به دار نمی اویختند از بوسه پلی می ساختم برای به تو رسیدن شیرینکم