گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

قول میدم ساکت بمونم

بهت نمی گم که دوست دارم ولی قسم میخورم که دوست دارم بهت نمی گم که هر چی بخوای بهت میدم چون همه چیزم تویی نمی خوام که خوابت رو ببینم چون تو خیلی خوش تر از خوابی اگه یه روز چشمات پر اشک شد ودنبال یه شونه بودی تا گریه کنی صدام کن قول میدم اشک هاتو پاک کنم و منم با تو گریه کنم اگه دنبال مجسمه سکوت می گشتی تا سرش داد بزنی صدام کن قول میدم ساکت بمونم

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله دوشنبه 18 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:29 ب.ظ

هنوز چشمانت با چشمانم عشق بازی می کند
شاید باور نکنی!!!
در تمام شعرهایم
احساست می کردم ... ودلم
این غم دان پر درد
این صندوقچه اسرارت
هوای تو را بارها می کرد
و من قول تو را برای فردا ، بارها به او می دادم
و او مانند یک بچه از برای دیدنت
مدت ها غروب آفتاب را نظاره می کرد و
هنگامه شب مرا به اغما می کشاند....
و من عاجز از گفتن چیزها و ندانسته ها
بارها او را تنبیه می کردم.....!!!
نمیدانستم تو آنقدر برایم با ارزش بودی
که هم جسمم و هم دلم را صدها بار به جان کندن کشاندم
این مرد.......
این من!!!
نتوانست هیچگاه بگوید که چه دردی دارد.....
و در تمام لحظه ها اشک خدا را هم بر روی دیدگانش می دید
اما...
امروز آن باران بوی دیگری داشت...
در حوالی گلدان خالی دلم
و صدای آن از بس که دلم خالی بود
می پیچید و ساعتها صدای باران برایم تکرار دقایق بی سرانجام بود
آن درد.....درد دیدن و نگفتن کاش می مرد
اما اشکان خدا هم دیگر فایده ای ندارد................


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد