تو را نگاه میکنم که خفته ای کنار من
پس از تمام اضطراب, عذاب و انتظارمن
تورا نگاه می کنم که دیدنی ترین تویی
وازتو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی
من ازتوحرف میزنم شب عاشقانه میشود
تـو را ادامه می دهم همین ترانه می شود
کـاش بـه شهر خـوب تـو مـراهمیـشه راه بـود
راه بـه تـو رسیـدنـم هـمـیـن پـل نـگـاه بـود
مرا ببر به خواب خود که خسته ام ازهمه کس
که خواب و بیداری من هر دو شکنجه بود و بس
من ازتوحرف میزنم شب عاشقانه میشود
تـو را ادامه می دهم همین ترانه می شود
یادته وقتی خواستی دنیا بیای، خدا بدرقه ات کرد و . . . بهت گفت:جایی که میری بعضی مردم می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم، تو تنها نیستی. در کوله بارت عشق میگذارم که بگذری، قلب میگذارم که جا بدی، اشک میدم که همراهیت کنه، ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم. خدا کنه از اونایی نباشیم که دل کسی رو بشکونیم، همه جا یادمون باشه خدا هست،نا امید نشیم. خدا کنه تو قلبمون جز نیکی و عشق چیزی جای ندیم،خدا کنه باعث اشک ریختن کسی نشیم، و وقتی که بر میگردیم پیش خدای خوب و مهربونمون از ما روی گردان نباشه. خدا کنه . . .
عشق آن است که بسوزاند دلی
آتشش آتش زند هر محفلی
آتش عشق تو سوزاند آشیان
چون که رفتی گشت خاکستر عیان
باد خاکستر به حکمت میبرد
این روایت بهر عبرت میبرد
وادی عشق وادی رنج و بلاست
سوختن هم شرط ماندن در وفاست
گر نداری طاقت این سوختن
مصلحت نیست تجربه اندوختن
ستاره ها نمی میرند،حتی اگه تیره ترین شب ها از راه برسه.حتی اگه تو خواب باشی و اون ها رو نبینی.حتی اگه فرسنگ ها از اون ها فاصله داشته باشی.ستاره ها همیشه زنده اند و می تابند.چه روز وچه شب.در این هوای سحرگاهی،دلم هوای توروکرده،یه دوست که بشه با اون حرف زد،تو چشماش نگاه کرد.یه دوست که بتونه چشم های منو باز کنه.احساس منو لمس کنه و نگاه منو نسبت به هرچیزی که می بینم،بالا و بالاتر ببره
یه دوست که جرأت کنه در اوج با من ملاقات کنه،دورازهرتردید وترسی.دورازهر تصوری که پا در زنجیر خاک داره.دورازبایدها و نباید ها.یه دوست که مثه یه ستاره روشنم کنه،اسیر زمان ودربند مکان نباشه و هر لحظه منو به ابدیت پیوند بده.منو تا اون ستاره که به من چشم دوخته نزدیک کنه.من از ذوب شدن نمی ترسم،اگه بدونم تا همیشه در قلب یه ستاره، خواهم سوخت
کجایی بچه محل!من هنوز به دنبال توام.هیچ مانعی منو ناامید نکرده.هیچ جادویی برام دور نبوده،هیچ صخره ای برام بزرگ نشده.هیچ دردی در این مسیر،برام بی درمون نبوده.من به دنبال توام کسی که معرفت رو چشیده و شهد عشق رو سر کشیده.اون هایی که تنهایی رو دیدن خوب می دونن من چی می گم.دراین هیاهوی روزمرگی!صب تا شب دویدن،وشب تا صب آرمیدن،در این روز های تب آلود زندگی
به دنبال یه لقمه نان ،هی عرق ریختن.بپا رفیق فراموش نکنی.بپا از یاد نبری.این لحظه ها کم ات نکنند،
تا روزی روزگاری زیر این گنبد کبود،تو بحر قصه یکی بود یکی نبود،گم بشی.یادت باشه یکی هست که ستاره توست
یکی که می تونه لحظه های تو رو پر کنه.سرشار از بودنت کنه.یکی که بشه چشم، تو گوش.یکی که بتونی باهاش یه قل دو قل بازی کنی.جر نزنه.کم نیاره.تا آخر بازی باهات همدمه!یکی که تو رو وصل کنه به اصلت.یکی که وقتی نباشه دلت هری بریزه
شاید بگی ای بابا این بچه محل ما چه دل خوشی داره.کو یار؟تو این زمونه بدو جوون تا از قافله عقب نمونی! از صب تا شب کار کار،کلاغه خبرداردار!کی به فکر یاره؟یار سیری چند؟!همه فکر و خیالم
گذرونه زندگیه!همه آرزوم یه نمه بی خیالیه!اما کو مجال؟
انگاری تب مرداد یا سرمای دی گرفتت.بپر تو آب یخ کنی یا بشین کنار بخاری یخ نزنی جونم!منم بهت می گم رفیق،زیراین گنبد کبود،اگه فقط یکی بود،
یکی دیگه نبود این قصه پیش نمی رفت.این آدما جوونه نمی زدند،گل نمی کردند،هر دردی کنار یار،
شیرینه،تحملش آسون تره.غم آدم،غم تنهاییه!بی همدلی و بی همزبونیه
خودت رو قابل بدون تا بهت پیشکش کنند. تا وقتی به بیکاری می گی دمت گرم!تا وقتی قیافت این جوری رفته تو هم،فکر نکن گشایشی از راه می رسه!گشایش واسه اونایی تو راهه که، می گن یا علی
تو جزو کدومشی.یا به خودت راست بگو یا روزگار بهت می گه که راست کدومه!تا وقتی بی تحرک مثه یه مترسک وسط مزرعه زندگیت وایسی،حتی یه گنجشک رو شونه هات نمی شینه!خودت رو تکون
بده.این رسم برنده شدن نیست.این ختم بازیه!برو به سمت شاد زیستن،رها شدن،شادی یه انتخابه رفیق.یه مدال نیست که کسی اونو رو تخت سینه ات سنجاق کنه!غم یه توهمه
هر اتفاقی توی هستی،با نگاه تو معنی می شه.وقتی عزیزت پر می کشه،وقتی از کسی که انتظار نداشتی زخم میخوری.وقتی بهت تهمت می زنن.وقتی بهت خیانت می کنن یه حالتی بهت دست می ده که اسمشو میذاری غم.اما به مرور زمان،زمونه یادت میده یه جوری با اون حادثه کنار بیایی.پس غم،یه واکنشه نسبت به خواهشی که برآورده نشده.اون چیزهایی که ما می بینیم همه واقعیت نیست.ما همیشه نسبت به بخش هایی ازهستی نادانیم
حالا تو که اخم کردی!تو که توی خودت فرورفتی.تو فقط دچار افت انرژی هستی.یکی از راه های جذب انرژی داشتن یارو رفیقی شفیقه،تا در کنار هم احساس بهتری نسبت به هر حادثه ای داشته باشین.ما نیاز داریم کسی رو دوست بداریم و کسی هم ما رو دوست بداره.این نیاز حیاتیه
اگه تنهایی تو رو دچار افت انرژی کرده،نگو که می ترسم دنبال یاری بگردم تا با هم همراه بشیم.نگو تا خونه و ماشین نداشته باشم،مجبورم تنها بمونم،اول بخواه ومشتاق باش. بعد بجو و به کاینات بسپار.ستاره ها،به من و تو پیغوم میدن که هرکسی به دنبال جفت خودش می پره،تا در کنار هم آروم بگیرن.ستاره ها توی آسمون کنار هم می درخشن و هیچ کدوم جای دیگری رو تنگ نکرده.بیا من وتوهردونگاه تازه بشیم
واسه رها شدن هی ساده بشیم.وصل کن خودتو به این همه ستاره که بهت زل زدن.اگه کوله بارت سنگینه
اگه خیلی تنهایی وهمدمی نداری.اگه بیماری و دستت خالی!اگه بیکاری و در به در دنبال کار،یادت باشه حتی در تیره ترین شب ها،دراوج تاریکی وظلمت،همیشه ستاره ای هست که چشمش به توست.اون ستاره
یه پیغومه،یه خبر خوش واسه اونایی که به دنبال نورند
ستاره ها هرگز نمی میرند،حتی اگه تو خواب باشی و اونا رو نبینی
یادم باشد
حرفی نزنم که دلی بلرزد...
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
....وتنها دل ما دل نیست....
یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر ؛ و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم....
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم....
یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم و از آسمان درسِ پـاک زیستن....
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست...
یادم باشد باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند ..... یادم باشد ....