گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

من سواد ندارم

روی دروازه قلبم نوشتم: ورود ممنوع !!!!!!*** ***

دل پریشان آمد. گفتم بخوانش. خواند و بازگشت.!!!!!

*** *** امید مضطرب آمد . گفتـم بخوانش. خـوانـد و

 بازگشت.!!!!*** *** آرزو با دلهره آمد.گفتم بخوانش

 خواند و بازگشت ... !!!*** ***عشق خنده کنان آمد!

 گفتم خواندیش؟ گفت: من سواد ندارم

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:13 ق.ظ


دل سپردن از برای زندگی کردن چه زیباست

گاه تلخ گاه شیرین گاه چشم انداز رویاست
دل سپردن ها چه آسان دل بریدن ها چه سخت
عاشقی و بی قراری جان خریدن ها چه سخت

نازنینم در پناهت در وجود پر از آهت
در میان دست گرمت پاکی قلب ماهت
تو همیشه در سکوتم از نوای عشق گفتی

از وجود مهربانت نامه های عشق گفتی
پس چه شد آن مهریانی ان وفای زندگانی
آن همه مهر محبت آن بهار جاودانی
دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد