گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

دوست دارم

گفت : می خوام برات یه یادگاری بنویسم .
گفتم:کجا ؟


گفت : رو قلبت
.
گفتم مگه می تونی ؟


گفت : آره سخت نیست ، آسونه
.
گفتم باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه
.

یه خنجر برداشت
.
گفتم این چیه ؟


گفت : سیسسسسس
.
ساکت شدم
.

گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی
.
خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت
.

دوست دارم دیوونه
.


اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم
.
اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده
.

دوست دارم دیوونه .
نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله یکشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:11 ق.ظ

چه تنگنای سختی است !. یک انسان یا باید بماند یا برود . و این دو هر دو اکنون برایم از معنی تهی شده است . و دریغ که راه سومی هم نیست
از دَرد سخن گفتن و از درد شنیدن

با مردم بی درد ندانی که چه درد است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد