گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

سلام گلی مثل اینکه فراموش کردی یه سرب به وبلاگ بزنی

نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده

دوستت دارم

سعید

نظرات 1 + ارسال نظر
گلاله پنج‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:39 ب.ظ

درمسیر راه من امروز
کسی پیدا شد
کسی که حرفی زد
کسی که رازی داشت
کسی که نامش را آهسته سرداد
چشمش از هزار قصه خبر داد
کسی که خواست قسمت کند با من درونش را
به نظر کمی شاد می نمود
و شاید غمهایش را زیر چهره اش می سوزاند
نه عبوس بود و نه زیبا
تنها یک لحظه از زندگی بود
لحظه ای همچون یک اتفاق
لحظه ای که می گذشت و اتفاقی که می افتاد
نه خوشحال بودم از این حادثه
نه اندوهگین از سرنوشتی که رقم می خورد
مانده بودم میان راه
که چه می شود آیا
می خواستم رها شوم
رها از همه چیز
رها از همه کس
راه درست را نمی دانستم
و پشیمانی فردا را به یاد می آوردم
چقدر سخت طی می شود این روزها
روزهای تنهایی من
روزهایی که در هیچ جمله و کتاب و خیالی نمی گنجد
تنها من می دانم و بس
و تو هرگز ، هرگز، هرگز
می روی به ره خویش و من گم می شوم
و باز هم روزهای سخت و طولانی گم شدن
می خواهم خلاص شوم از این فکر آشفته
می خواهم دوباره رازی دیگر را تجربه کنم
و باز قصه تکراری همیشگی
هر کس به سوی مقصد خویش
تنها می مانم و زخم خورده و شکسته
باید بدانم که راز تمنای عشق چیست
چیست این تکرار که من مدام می خواهمش
من مدام می روم راهی را تا نیمه هایش
به مقصد نمی رسم هرگز
و باز راهی تا نیمه و برگشتی دوباره
نمی دانم مقصدم چیست
و نمی دانم راز این تکرار چیست
راهی که من مدام تکرار می کنم
این مسیر را شاید هزار بار رفته ام
چه می شود مرا
انتهای این قصه چیست
قصه گم شدن من در بی راه های مسیری برای عشق
معنی عشق را هم حتی نمی فهمم
می خواهم این بار بایستم
می خواهم ایستادن را برای اولین بار تجربه کنم
شاید بشکنم
شاید بخشکم
اما برای همیشه می خواهم که بایستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد