گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

یه روز یه پستجی بوده که هر روز با موتور نامه های مردمو می رسونده اون یه همسری داشته که همدیگرو خیلی دوست داشتن تا حدی گه همه به عشق اینا حسودی می کردند یه روز تعطیل اینا با هم می رن بیرون شهر ( ما اسم زنرو می ذاریم انا مرده پیتر   ) چون یه شهر حارجی بودند در راه مرده به زنش میگه انا بگو منو دوست داری   انا میگه : دوست دارم   میگه نه نمیشنوم کلاه کاسکت  رو از سرم بردار بذار سرت  بلند تر بگو  آنا هم میذاره سرش می گه دوست دارم   همونحا با موتورشون پرت میشن تو دره  پیتر  در جا میمیره انا زنده می مونه 
بعدن می فهمند که پیتر فهمیده بوده که ترمز بریده برای همین خواسته جون معشوقشو نجات بده
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد