گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

شب که گز می کرد باران کوچه ها را ، مردی تمام خویش را تنها قدم زد
آن مرد من بودم که بی چشمانت آن شب ، حتی طلوع ماه حالم را به هم زد

میدانی؟

میدانی

دلتنگی

عین آتش زیر خاکستر است

گاهی فکر میکنی تمام شده

اما یک دفعه

......همه ات را آتش میزند

گل من

گل من به خدا دل من از آهن نیست.چرا اینقدر منو از خودت میرونی بخدا  دارم هر لحظه و توی هر نفس جون میدم ولی تو مرگ تدریجی منو باور نداری 

خدایااااا به فریادم برس