میدانی
دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
......همه ات را آتش میزند
شب که گز می کرد باران کوچه ها را ، مردی تمام خویش را تنها قدم زد
آن مرد من بودم که بی چشمانت آن شب ، حتی طلوع ماه حالم را به هم زد
گل من به خدا دل من از آهن نیست.چرا اینقدر منو از خودت میرونی بخدا دارم هر لحظه و توی هر نفس جون میدم ولی تو مرگ تدریجی منو باور نداری
خدایااااا به فریادم برس