گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

گلاله خوشگل من سلام

درد دل منو گلاله

چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری می شه کرد

منو انتظار و کابوس تنهایی منو حس اینکه هر لحظه اینجایی دارم آیینه‌ها رو گم می‌کنم کم کم تو رو هر طرف رو می‌کنم می‌بینم نگو از تو چشمام چیزی نمی‌خونی دارم از خودم با فکر تو رد می‌شم دارم عاشقی رو با تو بلد می‌شم

از گابریل گارسیا مارکز می پرسند اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی، چی می نویسی؟ میگه 99 صفحه رو خالی می ذارم. صفحه ی آخر سطر آخر می نویسم : امید آخرین چیزی است که می میرد.منم با امید وصال تو زنده ام امیدم را از من نگیر. دوستت دارم